خواهربرادری(session2)part14
خواهربرادری(session2)part14
تهیونگ:هایوننن هایونن چی میگی ینی الانن........
هایون:عارع(بغض)
تهیونگ:این ینی چی؟با عقل جور در نمیادد چرا لونا بایددد بمیرههه چرا باید جسدش تو اتاق تو باشههه
هایون:فهمیدی به منم بگوووو(عر زدن)
تهیونگ:عَیش دخترهی احمق..بیا اینجا(بغلش کرد)
بغل تهیونگ تنها جایی بود که آرامش کامل داشت....از نظر تهیونگ این دخترک بیچاره برای این زندگی خیلی کوچیک و ضعیف بود اما از نظر خودش خیلی قوی بود اون هیچ کاری نکرده بود که اینقد زجر بکشه اون از مرگ پدرمادرش...کار کردن تویه بار اونم درکنار مرد های هیزی که حاضر میلیون پول بدن واسه یه شب اون از مافیا بودن برادراش....اون از چرت و پرت های امشب عموش و در آخر مرگ لونا و پیداشدن جسدش تو اتاق خودش.....اما تهیونگ چی؟تهیونگ نقش مهمی تو آینده هایون داره اما کی میدونست پشت پرده همه ی این قضایا کی بوده و چرا اینکارو کرده شاید تا الان متوجه چیز مشکوکی شده باشید.....تهیونگ از ته دلش هایون و دوست داشت و حاضر بود هرکاری واسش کنه اما اون فقط یه بچه بود و نسبت به عقلی و جسمی از تهیونگ خیلی کمتره....تهیونگ به ظاهر بچه ی مثبتی بود اما کی تاحالا آتیش درون تهیونگ و دیده(ادمین😂)آینده ای که تهیونگ در کنار هایون میخاست فقط آرامش بود.....
(برگردیم به حال خودمون)
تهیونگ برای اینکه کوک و جیمین نیان دنبال هایون به هایون یه پیشنهاد جالبی داد
تهیونگ:هایون بیا بریم بیرون شهر
هایون:ینی چی؟
تهیونگ:بیا بریم بیرون سئول صددرصد اینجا جیمین و کوک راحتت نمیزارن بیا برا مدتی بریم اونجا
هایون:چی میگی احمق اینجوری بدتر میشه بعدم.........
تهیونگ:بعدم...؟؟؟؟؟
هایون:من مث سگ ازشون میترسم مخصوصا وقتی ترسناک میشن
تهیونگ:عیش چندشش ع چی میترسی
هایون:خب به هرحال دوستمون مرده میخای بریم مسافرت؟
تهیونگ:مسافرت کجا بود اسکل؟
هایون:حالا کجا؟؟؟
تهیونگ:ججو
هایون:...........
(پرش زمانی دوروز بعد خونه)
جیمین:عیششش لعنتیییی کجاسسس؟
کوک:حتما با تهیونگ رفتن خارج از سئول
جی هوپ:چرا بهش اجازه میدین با یکی کع خودتونم اعتماد ندارین بهش بگرده
جیمین همونطور که عصبی راه میرفت کمی بلند لب زد:فک میکنی میتونی محدودش کنی؟اگه تونستی بعد بیا این حرفو بزن
کوک:الان وقت این حرفا نیس نمیشه از طریق گوشی رد بزنی؟
جیمین:خودش ک همچین گوهی نمیخوره لابد اون تهیونگ ناکس گوشیشو خاموش کرده
الینا:نمیشه از گوشی خوده تهیونگ رد زد؟
کوک:عیش چرا به ذهن خودم نرسید
جیمین:...........
ادامه پارت بعد
تهیونگ:هایوننن هایونن چی میگی ینی الانن........
هایون:عارع(بغض)
تهیونگ:این ینی چی؟با عقل جور در نمیادد چرا لونا بایددد بمیرههه چرا باید جسدش تو اتاق تو باشههه
هایون:فهمیدی به منم بگوووو(عر زدن)
تهیونگ:عَیش دخترهی احمق..بیا اینجا(بغلش کرد)
بغل تهیونگ تنها جایی بود که آرامش کامل داشت....از نظر تهیونگ این دخترک بیچاره برای این زندگی خیلی کوچیک و ضعیف بود اما از نظر خودش خیلی قوی بود اون هیچ کاری نکرده بود که اینقد زجر بکشه اون از مرگ پدرمادرش...کار کردن تویه بار اونم درکنار مرد های هیزی که حاضر میلیون پول بدن واسه یه شب اون از مافیا بودن برادراش....اون از چرت و پرت های امشب عموش و در آخر مرگ لونا و پیداشدن جسدش تو اتاق خودش.....اما تهیونگ چی؟تهیونگ نقش مهمی تو آینده هایون داره اما کی میدونست پشت پرده همه ی این قضایا کی بوده و چرا اینکارو کرده شاید تا الان متوجه چیز مشکوکی شده باشید.....تهیونگ از ته دلش هایون و دوست داشت و حاضر بود هرکاری واسش کنه اما اون فقط یه بچه بود و نسبت به عقلی و جسمی از تهیونگ خیلی کمتره....تهیونگ به ظاهر بچه ی مثبتی بود اما کی تاحالا آتیش درون تهیونگ و دیده(ادمین😂)آینده ای که تهیونگ در کنار هایون میخاست فقط آرامش بود.....
(برگردیم به حال خودمون)
تهیونگ برای اینکه کوک و جیمین نیان دنبال هایون به هایون یه پیشنهاد جالبی داد
تهیونگ:هایون بیا بریم بیرون شهر
هایون:ینی چی؟
تهیونگ:بیا بریم بیرون سئول صددرصد اینجا جیمین و کوک راحتت نمیزارن بیا برا مدتی بریم اونجا
هایون:چی میگی احمق اینجوری بدتر میشه بعدم.........
تهیونگ:بعدم...؟؟؟؟؟
هایون:من مث سگ ازشون میترسم مخصوصا وقتی ترسناک میشن
تهیونگ:عیش چندشش ع چی میترسی
هایون:خب به هرحال دوستمون مرده میخای بریم مسافرت؟
تهیونگ:مسافرت کجا بود اسکل؟
هایون:حالا کجا؟؟؟
تهیونگ:ججو
هایون:...........
(پرش زمانی دوروز بعد خونه)
جیمین:عیششش لعنتیییی کجاسسس؟
کوک:حتما با تهیونگ رفتن خارج از سئول
جی هوپ:چرا بهش اجازه میدین با یکی کع خودتونم اعتماد ندارین بهش بگرده
جیمین همونطور که عصبی راه میرفت کمی بلند لب زد:فک میکنی میتونی محدودش کنی؟اگه تونستی بعد بیا این حرفو بزن
کوک:الان وقت این حرفا نیس نمیشه از طریق گوشی رد بزنی؟
جیمین:خودش ک همچین گوهی نمیخوره لابد اون تهیونگ ناکس گوشیشو خاموش کرده
الینا:نمیشه از گوشی خوده تهیونگ رد زد؟
کوک:عیش چرا به ذهن خودم نرسید
جیمین:...........
ادامه پارت بعد
۱۸.۹k
۰۵ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.