عشق یا قتل پارت ۱۴ ق ۴
پارت ۱۴ ق ۴ : با این حرفم لبخندش محو شد ...... فک کنم غم بهش منتقل شد سرش رو پایین کرد
- منو یادت نمیاد؟ تو ..... تو نزدیک ترین فرد به منی ..... چطور منو یادت نمیاد؟
با کمال تعجب بهش نگاه میکردم ......... سری ک به زیر افکنده بود رو بالا آورد و تو چشمام میخ شد ..... چشماش.....برا آشنا بود ....چشمای تیله ایش....لباش.... اون کی بود؟.....انگار میشناختمش!
چشماش رو دزدید و دستمو گرفت
- بیا بریم یه چیزی بهت نشون میدم
~~~بعد رسیدن به مکان با فاصله ازم ایستاد و اجازه داد ک خودم اونجا رو نگاه کنم ....... چقدر آشنا.....ولی قطره ای هم چیزی یادم نیومد
- دفعه اول اینجا قرار گذاشتیم و وارد رابطه شدیم یادت نیست؟ تو خودت بهم گفتی هیچ وقت امشب شب رو فراموش نمیکنم.....چطور یادت نیست! .... حداقل اینو ک باید یادت باشه ا/ت!
.... سرم رو به طرف اتاق چرخوندم.... یکم فک کردم..... میزی رو دیدم.....رفتم جلو....دستمو روش کشیدم و خاک هایی ک روش رو گرفته بودن کنار زدم . اومد کنارم ایستاد و دست گرمش رو روی دستم قرار داد
- اولین قرارمون...سر همین میز بود....واقعا یادت نمیاد؟
دستمو گرفت و یه حلقه الماس تو دستم گذاشت
- این رو هم یادت نیست؟
سرم درد گرفت........درد شدیدی...... حلقه تو دستمو فشار دادم داشتم میوفتادم گرفتم
- ا/ت ح.حالت خوبه؟
+ ت.ته....یونگ .... تهیونگ
با شادی ای ک رو لباش نقش بسته بود گفت
- شناختی؟ ا/ت منو یادت اومد؟
سرم درد گرفته بود خیلی ( ذهن ا/ت : این حلقه الماس رو برای عشقم گرفتم.......به عنوان اولین قرار خیلی زیادی روی کردی...........منم عاشقتم.......حلقه ای ک وارد دستم شد......دستی ک دور گردنم حلقه بود..... ) داشتم یه چیزایی میدیم ولی با قیافه تار .... همینطوری صدا میکردم
+ تهیونگ.....تهیونگ .....تهیونگ
بعد گفتن آخرین تهیونگ با ریتم پایین از هوش رفتم
- منو یادت نمیاد؟ تو ..... تو نزدیک ترین فرد به منی ..... چطور منو یادت نمیاد؟
با کمال تعجب بهش نگاه میکردم ......... سری ک به زیر افکنده بود رو بالا آورد و تو چشمام میخ شد ..... چشماش.....برا آشنا بود ....چشمای تیله ایش....لباش.... اون کی بود؟.....انگار میشناختمش!
چشماش رو دزدید و دستمو گرفت
- بیا بریم یه چیزی بهت نشون میدم
~~~بعد رسیدن به مکان با فاصله ازم ایستاد و اجازه داد ک خودم اونجا رو نگاه کنم ....... چقدر آشنا.....ولی قطره ای هم چیزی یادم نیومد
- دفعه اول اینجا قرار گذاشتیم و وارد رابطه شدیم یادت نیست؟ تو خودت بهم گفتی هیچ وقت امشب شب رو فراموش نمیکنم.....چطور یادت نیست! .... حداقل اینو ک باید یادت باشه ا/ت!
.... سرم رو به طرف اتاق چرخوندم.... یکم فک کردم..... میزی رو دیدم.....رفتم جلو....دستمو روش کشیدم و خاک هایی ک روش رو گرفته بودن کنار زدم . اومد کنارم ایستاد و دست گرمش رو روی دستم قرار داد
- اولین قرارمون...سر همین میز بود....واقعا یادت نمیاد؟
دستمو گرفت و یه حلقه الماس تو دستم گذاشت
- این رو هم یادت نیست؟
سرم درد گرفت........درد شدیدی...... حلقه تو دستمو فشار دادم داشتم میوفتادم گرفتم
- ا/ت ح.حالت خوبه؟
+ ت.ته....یونگ .... تهیونگ
با شادی ای ک رو لباش نقش بسته بود گفت
- شناختی؟ ا/ت منو یادت اومد؟
سرم درد گرفته بود خیلی ( ذهن ا/ت : این حلقه الماس رو برای عشقم گرفتم.......به عنوان اولین قرار خیلی زیادی روی کردی...........منم عاشقتم.......حلقه ای ک وارد دستم شد......دستی ک دور گردنم حلقه بود..... ) داشتم یه چیزایی میدیم ولی با قیافه تار .... همینطوری صدا میکردم
+ تهیونگ.....تهیونگ .....تهیونگ
بعد گفتن آخرین تهیونگ با ریتم پایین از هوش رفتم
۴۶.۰k
۲۳ تیر ۱۴۰۰