P13
جین با دستاش کتفام رو گرفت و گفت : میتونی رو من حساب کنی
با لبخند سرم رو بالا و پایین کردم که خندید و لپم رو کشید و گفت : نگاه کن این کوچولوی ما عاشق شده .
با حرفش خندیدم که اونم همزمان با من خندید اولین بار بود که از کلمه ی کوچولو داغ نمیکردم بلکه بنظرم خیلیم برای الان مناسب بود .
جین : خیلی خب ، برای پذیرایی دلگرمت بسیار ممنونم .
بعدم بلند شد و دستاشو رو به جلو گرفت تا خستگیش در بره بعدم روش رو کرد به من و با لبخند گفت : وقت رفتنه
از جام پاشدم و کنارش وایسادم واقعا همیشه به آدم آرامش میده لبخندی که جین داره رو هیچ کس نداره این لبخند یه لبخند خاصه یدونه زدم به بازوش و گفتم : خیلی خب دیگه من رفتم .
اما قبل از اینکه یه قدم از جین جدا شم صدای شیطون جیمین پشت سرمون اومد.
جیمین : به به جمعتونم که جمعه
هردومون برگشتیم سمتش که با قیافه ی کاملا شیطونی که کنجکاوی از توش میبارید به سمت ما قدم برداشت بعدم اومد و جلوی جین وایساد و دستاش رو گرفت پشتش و با حالت خندونی گفت : چی میگفتین ؟
جینم یه نگاه به من کرد و قیافش رو به حالت اینکه چیکار کنم بهم نشون داد منم سرم رو به حالت تایید تکون دادم .
جیمین : کسب تکلیف میکنی ؟
جین : کاملا درسته
جیمین : ای بیشعور .
جین : ا/ت میبینی به من چی میگه ؟
ا/ت : جیمین
جیمین : ببخشید ا/ت
بعدم یدونه زد به بازوی جین و گفت : خیلی خب حالا بگو چی میگفتین ؟
جین : خب میدونی چیه این خانم کوچولو ...
جیمین : این خانم کوچولو چی ؟
جین سرش رو نزدیک جیمین کرد و دستش رو کنار دهنش گرفت و آروم گفت : عاشق شده
جیمین هه خیلی بلندی از تعجبی کشید که جین دستش رو جلوی دهنش گذاشت و گفت : زهرمار بی ظرفیت
جیمینم دست جین رو زد کنار گفت : بی ظرفیت خودتی خب تعجب کردم مگه مجرمه ؟
جین : نه جرم نیست فقط چرا مثل اسب تعجب میکنی
جیمین : ببین ا/ت اینجاس وگرنه...
جین : میخوای نگم ؟
جیمین : نه نه اشتباه کردم بگو
دوباره جین سرش رو برد سمت گوش جیمین گفت : اون جونگ کوکه
جیمین دوباره اینبار هی بلندتری کشید که جین بازم دستشو گذاشت جلوی دهنش و گفت : ای درد ، ای مرض دیگه بهت نمیگم
جیمین دست جین رو از جلوی دهنش برداشت و با حالت شیطنت آمیزی گفت : دیگه همه رو گفتی که
جین : ای بچه پرو
بعدم یدونه پسی به جیمین زد که جیمین با حالت تعجب گفت : چرا میزنی ؟
جین : چون حقته
ا/ت : خیلی خب بسه دیگه
هر دوشون انگار که اصلا حواسشون به من نبود سریع نگاهشون رو به من دادن و گفتن : ا/ت کی اومدی ؟
خندیدم و گفتم : اینجا بودم
جین دوباره یه پسی به جیمین زد و گفت : از بس که حواس آدمو پرت میکنی
جیمین یه جوری نگاهش کرد که انگار میخواست بهش بگه حالا حالا ها باهات قهرم بعدم همینطوری که دستش به پشت گردنش بود اومد سمت من .
جیمین : ا/ت خوشحالم به حرف گوش کردی
با لبخند تایید کردم و گفتم : خب اگه دعواتون تموم شد من دیگه برم
جین : اره برو استراحت کن
جیمین : نه ا/ت نرو این منو میزنه
جین : زر میزنه
جیمین : چی ؟
جین : یعنی چرت میگه تو برو
با لبخند سرم رو بالا و پایین کردم که خندید و لپم رو کشید و گفت : نگاه کن این کوچولوی ما عاشق شده .
با حرفش خندیدم که اونم همزمان با من خندید اولین بار بود که از کلمه ی کوچولو داغ نمیکردم بلکه بنظرم خیلیم برای الان مناسب بود .
جین : خیلی خب ، برای پذیرایی دلگرمت بسیار ممنونم .
بعدم بلند شد و دستاشو رو به جلو گرفت تا خستگیش در بره بعدم روش رو کرد به من و با لبخند گفت : وقت رفتنه
از جام پاشدم و کنارش وایسادم واقعا همیشه به آدم آرامش میده لبخندی که جین داره رو هیچ کس نداره این لبخند یه لبخند خاصه یدونه زدم به بازوش و گفتم : خیلی خب دیگه من رفتم .
اما قبل از اینکه یه قدم از جین جدا شم صدای شیطون جیمین پشت سرمون اومد.
جیمین : به به جمعتونم که جمعه
هردومون برگشتیم سمتش که با قیافه ی کاملا شیطونی که کنجکاوی از توش میبارید به سمت ما قدم برداشت بعدم اومد و جلوی جین وایساد و دستاش رو گرفت پشتش و با حالت خندونی گفت : چی میگفتین ؟
جینم یه نگاه به من کرد و قیافش رو به حالت اینکه چیکار کنم بهم نشون داد منم سرم رو به حالت تایید تکون دادم .
جیمین : کسب تکلیف میکنی ؟
جین : کاملا درسته
جیمین : ای بیشعور .
جین : ا/ت میبینی به من چی میگه ؟
ا/ت : جیمین
جیمین : ببخشید ا/ت
بعدم یدونه زد به بازوی جین و گفت : خیلی خب حالا بگو چی میگفتین ؟
جین : خب میدونی چیه این خانم کوچولو ...
جیمین : این خانم کوچولو چی ؟
جین سرش رو نزدیک جیمین کرد و دستش رو کنار دهنش گرفت و آروم گفت : عاشق شده
جیمین هه خیلی بلندی از تعجبی کشید که جین دستش رو جلوی دهنش گذاشت و گفت : زهرمار بی ظرفیت
جیمینم دست جین رو زد کنار گفت : بی ظرفیت خودتی خب تعجب کردم مگه مجرمه ؟
جین : نه جرم نیست فقط چرا مثل اسب تعجب میکنی
جیمین : ببین ا/ت اینجاس وگرنه...
جین : میخوای نگم ؟
جیمین : نه نه اشتباه کردم بگو
دوباره جین سرش رو برد سمت گوش جیمین گفت : اون جونگ کوکه
جیمین دوباره اینبار هی بلندتری کشید که جین بازم دستشو گذاشت جلوی دهنش و گفت : ای درد ، ای مرض دیگه بهت نمیگم
جیمین دست جین رو از جلوی دهنش برداشت و با حالت شیطنت آمیزی گفت : دیگه همه رو گفتی که
جین : ای بچه پرو
بعدم یدونه پسی به جیمین زد که جیمین با حالت تعجب گفت : چرا میزنی ؟
جین : چون حقته
ا/ت : خیلی خب بسه دیگه
هر دوشون انگار که اصلا حواسشون به من نبود سریع نگاهشون رو به من دادن و گفتن : ا/ت کی اومدی ؟
خندیدم و گفتم : اینجا بودم
جین دوباره یه پسی به جیمین زد و گفت : از بس که حواس آدمو پرت میکنی
جیمین یه جوری نگاهش کرد که انگار میخواست بهش بگه حالا حالا ها باهات قهرم بعدم همینطوری که دستش به پشت گردنش بود اومد سمت من .
جیمین : ا/ت خوشحالم به حرف گوش کردی
با لبخند تایید کردم و گفتم : خب اگه دعواتون تموم شد من دیگه برم
جین : اره برو استراحت کن
جیمین : نه ا/ت نرو این منو میزنه
جین : زر میزنه
جیمین : چی ؟
جین : یعنی چرت میگه تو برو
۱۸.۱k
۲۶ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.