رمان عاشقم باش☺💜
part 52
پانیذ
خلاصه بعد مراسم قرار شد منو و محمد و ارسلان و دیانا رو رضا و عسل برسونن
منو و محمد و دیانا و ارسلان عقب نشستیم رضا و عسل جلو
ارسلان و دیانا تا نشستن تو ماشین خوابشون برد 😂
رضا:ای خداااا حالا اینا رو کی میخواد بیدار کنه؟
محمد:تو رانندگیتو بکن یکی اخرش بیدارشون میکنه دیگه
عسل:اصن نیاز نیس رسیدیم یه لگد بهشون بزنی خودشون بیدار میشن
من:زر نزنید عزیزانم گناه دالن
محمد:کجا گناه دارن اینا خود
هیولان
دیانا:دارم میشنوم
رضا:گفتیم که بشنوی😂
#رمان
#اردیا
#عشق
#عاشقانه
#رمان_اردیا
خیلییییییی کم بود ولی حالا قبول کنید سریع بعدی رو میزارم
پانیذ
خلاصه بعد مراسم قرار شد منو و محمد و ارسلان و دیانا رو رضا و عسل برسونن
منو و محمد و دیانا و ارسلان عقب نشستیم رضا و عسل جلو
ارسلان و دیانا تا نشستن تو ماشین خوابشون برد 😂
رضا:ای خداااا حالا اینا رو کی میخواد بیدار کنه؟
محمد:تو رانندگیتو بکن یکی اخرش بیدارشون میکنه دیگه
عسل:اصن نیاز نیس رسیدیم یه لگد بهشون بزنی خودشون بیدار میشن
من:زر نزنید عزیزانم گناه دالن
محمد:کجا گناه دارن اینا خود
هیولان
دیانا:دارم میشنوم
رضا:گفتیم که بشنوی😂
#رمان
#اردیا
#عشق
#عاشقانه
#رمان_اردیا
خیلییییییی کم بود ولی حالا قبول کنید سریع بعدی رو میزارم
۲۰.۷k
۲۲ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.