فیک جین قلعه سیاه
فیک جین قلعه سیاه
(پارت ۴۹ )
از زبان جین
یوری گفت فقط ۶۵ تا محافظ داریم این خیلی کمه بونا توهم امروز ادم میکشی تازه فک کنم محافظای دشمن بیشتر باشنگفتم حتما بیشترن اما دقیق چندتا یوری گفت ۴۵۰ گفتم نه اینجوری فایده نداره باید یه کاری بکنیم ادما اگه نفسشونبگیره دیگهقوتی ندارن درسته همهگفتیم اره یوری گفت جین ات یه بمب های گرفته تعدادشونخیلی کمه اما مثل الماس گرونه که میترکهفقط دود میکنه گفتم عالیه احیانن ات گاز اشکاورهمدارهگفت اره اما بدرد نمیخورعگفتمنه بدرد میخوره همه باید نفری ۳ تا اسپری فلفل باخودشونداشته باشن به یوری گفتم کافیه یا کم دارین گفت نفری پنج تاهم میرسه گفتم خراب نباشه ها گفت خراب عمته گفتم بیتربیت امیدوارم امشب زخمی بشی من نفرینزود میگیره گفت میبینیم
زمان حال
از زبان ات
دیدمجین گاز اشک اورشوبرداشته توی صورت بقیهخالی میکنه فوق العادس ۴۵۰ محافظ به اسونی دارن نابود میشن یوری داشت شلیکمیکرد که جانگبونگشلیک کرد به سمتش جین گفت نه واقعان نمیخواستم اینجوری بشهکه یوری گفت نخورد بهم نفرینت به درد عمت میخوره جینگفت بعدا من اون عمه رو بهت قالب میکنمبوناروهم به داداشممعرفی میکنم به یوری گفتمجین داداش نداره لباس عروس خیلی تنگبود داشتم به محافظ جانگبونگشلیکمیکردمکه احساس سوزش روی بازومکردم فهمیدم دردش اشناست تیرخوردم برگشتم جانگبونگ بهم شلیککرده عوضی
(پارت ۴۹ )
از زبان جین
یوری گفت فقط ۶۵ تا محافظ داریم این خیلی کمه بونا توهم امروز ادم میکشی تازه فک کنم محافظای دشمن بیشتر باشنگفتم حتما بیشترن اما دقیق چندتا یوری گفت ۴۵۰ گفتم نه اینجوری فایده نداره باید یه کاری بکنیم ادما اگه نفسشونبگیره دیگهقوتی ندارن درسته همهگفتیم اره یوری گفت جین ات یه بمب های گرفته تعدادشونخیلی کمه اما مثل الماس گرونه که میترکهفقط دود میکنه گفتم عالیه احیانن ات گاز اشکاورهمدارهگفت اره اما بدرد نمیخورعگفتمنه بدرد میخوره همه باید نفری ۳ تا اسپری فلفل باخودشونداشته باشن به یوری گفتم کافیه یا کم دارین گفت نفری پنج تاهم میرسه گفتم خراب نباشه ها گفت خراب عمته گفتم بیتربیت امیدوارم امشب زخمی بشی من نفرینزود میگیره گفت میبینیم
زمان حال
از زبان ات
دیدمجین گاز اشک اورشوبرداشته توی صورت بقیهخالی میکنه فوق العادس ۴۵۰ محافظ به اسونی دارن نابود میشن یوری داشت شلیکمیکرد که جانگبونگشلیک کرد به سمتش جین گفت نه واقعان نمیخواستم اینجوری بشهکه یوری گفت نخورد بهم نفرینت به درد عمت میخوره جینگفت بعدا من اون عمه رو بهت قالب میکنمبوناروهم به داداشممعرفی میکنم به یوری گفتمجین داداش نداره لباس عروس خیلی تنگبود داشتم به محافظ جانگبونگشلیکمیکردمکه احساس سوزش روی بازومکردم فهمیدم دردش اشناست تیرخوردم برگشتم جانگبونگ بهم شلیککرده عوضی
۲.۵k
۰۲ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.