part3:
part3:
ویو نام آرا: روی همون صندلی خوابم برده بود یهو یه نفر تکونم میداد تا چشمام رو باز کردم دیدم چند تا پسر جوون که بهشون ۲۱ یا ۲۲ سال میخورد رو دیدم ترسیدم آخه اینجا فقط آخر شبا پسر های جوون می اومدن منم گوشی همرام نبود که زنگ بزنم به کسی البته کسی رو هم نداشتم
یکی از او پسر هایی که نمیشناختم گفت
این برای اربابمون خوبه نه
پسرا همه با سر حرفش رو تایید کردن حالا من مونده بودم با حس وحشتناکی که تو دلم بود ولی به روی خودم نمیآوردم یعنی چیکار میخواستند بکنن
با دستمال سفید رنگی که جلوم قرار گرفت به آغوش خواب رفتم
ویو جونگ کوک: اه لعنتی چرا خوابم نمی بره همش دارم فکر میکنم نام آرا رو میکنم حالا ولش کن پاشم برم اتاق تهیونگ
(هر دو داخل یک عمارت زندگی میکنند)
بالاخره رسیدم دراتاق تهیونگ در زدم ولی جوابی نیومد دوباره در زدم اینبار با صدای خواب آلودی که شنیدم رفتم تو
تهیونگ :چته ساعت ۳شب ها اومدی مارو هم بیدار کردی مگه تو خواب نداری مردم آزار
جونگ کوک :بسه دیگه حالا لقب مردم آزارم رو ما میزاره
ویو نام آرا: روی همون صندلی خوابم برده بود یهو یه نفر تکونم میداد تا چشمام رو باز کردم دیدم چند تا پسر جوون که بهشون ۲۱ یا ۲۲ سال میخورد رو دیدم ترسیدم آخه اینجا فقط آخر شبا پسر های جوون می اومدن منم گوشی همرام نبود که زنگ بزنم به کسی البته کسی رو هم نداشتم
یکی از او پسر هایی که نمیشناختم گفت
این برای اربابمون خوبه نه
پسرا همه با سر حرفش رو تایید کردن حالا من مونده بودم با حس وحشتناکی که تو دلم بود ولی به روی خودم نمیآوردم یعنی چیکار میخواستند بکنن
با دستمال سفید رنگی که جلوم قرار گرفت به آغوش خواب رفتم
ویو جونگ کوک: اه لعنتی چرا خوابم نمی بره همش دارم فکر میکنم نام آرا رو میکنم حالا ولش کن پاشم برم اتاق تهیونگ
(هر دو داخل یک عمارت زندگی میکنند)
بالاخره رسیدم دراتاق تهیونگ در زدم ولی جوابی نیومد دوباره در زدم اینبار با صدای خواب آلودی که شنیدم رفتم تو
تهیونگ :چته ساعت ۳شب ها اومدی مارو هم بیدار کردی مگه تو خواب نداری مردم آزار
جونگ کوک :بسه دیگه حالا لقب مردم آزارم رو ما میزاره
۳.۰k
۱۱ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.