عشق عجیب ولی زیبا
پارت ۷ عشق عجیب ولی زیبا
ویو دیانا
یخورده با دستام چشمامو مالید بند کفشم شل شده بود سفت کردمش داشتم از هواپیما میرفتم بورین که هیچی نشد رفتم پیش بچه ها و استادمون که
استادمون از کلام گرفت کشیدم
گفتم: چی شده استاد؟
گفت = هیسسس
ساکت شدم بعد ۳ مین گفت
گفت (مربی)= هوففف راحت شدیم
گفتم= چی شده؟
گفت (مربی): هیچی تهیونگ و پسرا داشت از هواپیما خارج میشدن ترسیدم ببینمت
گفتم = مرسی استاد
و بغلش کردم
مربی = باشه باشه مزه نریز بدو بریم که بچه ها منتظرن
دیانا = چشممم بلیم
مربی =هعی خدا بریم
رفتن
( خب خب بچه ها قراره یه پارت بزارم که بگم منظورم از بچه ها چیه خسته شدممم)
ببخشید کم فعالیت میکنم
ویو دیانا
یخورده با دستام چشمامو مالید بند کفشم شل شده بود سفت کردمش داشتم از هواپیما میرفتم بورین که هیچی نشد رفتم پیش بچه ها و استادمون که
استادمون از کلام گرفت کشیدم
گفتم: چی شده استاد؟
گفت = هیسسس
ساکت شدم بعد ۳ مین گفت
گفت (مربی)= هوففف راحت شدیم
گفتم= چی شده؟
گفت (مربی): هیچی تهیونگ و پسرا داشت از هواپیما خارج میشدن ترسیدم ببینمت
گفتم = مرسی استاد
و بغلش کردم
مربی = باشه باشه مزه نریز بدو بریم که بچه ها منتظرن
دیانا = چشممم بلیم
مربی =هعی خدا بریم
رفتن
( خب خب بچه ها قراره یه پارت بزارم که بگم منظورم از بچه ها چیه خسته شدممم)
ببخشید کم فعالیت میکنم
۱.۷k
۰۴ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.