پارت ۱۰
پارت ۱۰
(بچه ها یکم اسمات هست)
ویو جیمین
که خودش کارم رو آسون کرد
با یه پا افتاد روم و نشست روم
÷ب...ب..بخشید ، پام...پام لیز خورد
×مشکلی نیست بیب
÷چ...چی میگی ج.جیم...جیمین؟(تعجب)
×آیشش هوسوک ، الان وقتش... آهه نیست (ناله های ریز)
نمیدونستم چرا ولی پا نمیشد و منم متورم شدن عضوم رو احساس میکردم ، اما نباید دست از پا خطا کنم که مبادا ازم دلگیر شه... آیششش
ویو هوپی
پام لیز خورد و افتادم رو پاش و نشستم روش ، شت.. ازش معذرت خواهی کردم و بهم گفت بیب ... ها؟بیبببببببب؟؟ اونم منننننننن؟!!!!!!!
اصلا موقیتم رو درک نمیکردم ، نمیفهمیدم چی شده ، اما حس کردم دارم .... این چه حسیه؟ دارم تحریک میشم؟؟؟ فاکککک چرا آخههههه؟؟
از اون نزدیکی جیمین واقعا خوشگل بود ، واقعا معرکه بود و خیلی وسوسه کننده بود
با یه حرکت جامونو عوض کرد ؛ حالا من نشسته بودم و جیمین رو پام بود...
همینطور با شک و تعجب نگاهش میکردم و کم کم پی میبردم که چشه
وای بدبخت شدم..
سرش رو کرد تو گردنم ، از برخورد نفساش با گردنم مور مورم میشد و نخوام دورغ بگم برام لذت بخش بود .
÷ج... جیمین ، خو...بی؟
×نه
÷چ...چیزی شده؟
×بهتره ، ساکت باشی جیهوپ . این به نفع ... آههه ، خودته . همین صدات برای ، از دست دادن کنترلم کافیه...
÷م...مگه چیشده جیمین ؟؟ میشه درست توضیح بدی؟(بم و تعجب)
×اگه یه کلمه دیگه حرف بزنی جیهوپ ، به فاک نرفتنت رو تضمین نمیکنم(جدی)
دیگه از حسم مطمئن شدم ، درست حدس زده بودم . اونم مثل من تحریک شده بود ؛ اما انگار میزان تحریکیش بیشتر از من بوده که اینجوری شده
نمیدونستم واقعا چیکار کنم ، منم نیاز داشتم اما نه به این شدت
تمام مدت که حرف میزد سرش تو گردنم بود و نفسای داغش گردنم رو داغ میکرد
نمیدونستم چجوری باید آرومش کنم ، چیکار کنم الان؟ ب...باید ، نه نه نههههه جیهوپ اینکار رو کنی مطمئن باش دیگه همینجا تمومه
×م...میتونی تا خونه ام برسونیم؟(ناله وار و آروم)
÷مطمئنی حالت خوبه و میتونی بری؟
×خواهش میکنم هوپ ، منو ببر
÷با..باشه
میخواستم برم اما ، یعنی الان بزارمش پایین؟ وات؟!
به زور از کمرش گرفتم و گذاشتمش رو صندلی ؛ انقدر وضعش خرابه؟! :(
راستش واقعا حالم گرفته شده بود
اون حتی یه درخواست هم نداد =(( ، هی جیهوپ چی میگییییییی
خب بچه ها اینم یه پارت دیگه
ببخشید خیلی کمه اما حالم خوب نیست درک کنید ، لطفا نظر بدید
فیک بعدی تهکوک ، ویکوکه
جوری که ته ددی و کوک بیبی فیک😉😉
و فیک بعدی نامجین هم سپ هست...
(بچه ها یکم اسمات هست)
ویو جیمین
که خودش کارم رو آسون کرد
با یه پا افتاد روم و نشست روم
÷ب...ب..بخشید ، پام...پام لیز خورد
×مشکلی نیست بیب
÷چ...چی میگی ج.جیم...جیمین؟(تعجب)
×آیشش هوسوک ، الان وقتش... آهه نیست (ناله های ریز)
نمیدونستم چرا ولی پا نمیشد و منم متورم شدن عضوم رو احساس میکردم ، اما نباید دست از پا خطا کنم که مبادا ازم دلگیر شه... آیششش
ویو هوپی
پام لیز خورد و افتادم رو پاش و نشستم روش ، شت.. ازش معذرت خواهی کردم و بهم گفت بیب ... ها؟بیبببببببب؟؟ اونم منننننننن؟!!!!!!!
اصلا موقیتم رو درک نمیکردم ، نمیفهمیدم چی شده ، اما حس کردم دارم .... این چه حسیه؟ دارم تحریک میشم؟؟؟ فاکککک چرا آخههههه؟؟
از اون نزدیکی جیمین واقعا خوشگل بود ، واقعا معرکه بود و خیلی وسوسه کننده بود
با یه حرکت جامونو عوض کرد ؛ حالا من نشسته بودم و جیمین رو پام بود...
همینطور با شک و تعجب نگاهش میکردم و کم کم پی میبردم که چشه
وای بدبخت شدم..
سرش رو کرد تو گردنم ، از برخورد نفساش با گردنم مور مورم میشد و نخوام دورغ بگم برام لذت بخش بود .
÷ج... جیمین ، خو...بی؟
×نه
÷چ...چیزی شده؟
×بهتره ، ساکت باشی جیهوپ . این به نفع ... آههه ، خودته . همین صدات برای ، از دست دادن کنترلم کافیه...
÷م...مگه چیشده جیمین ؟؟ میشه درست توضیح بدی؟(بم و تعجب)
×اگه یه کلمه دیگه حرف بزنی جیهوپ ، به فاک نرفتنت رو تضمین نمیکنم(جدی)
دیگه از حسم مطمئن شدم ، درست حدس زده بودم . اونم مثل من تحریک شده بود ؛ اما انگار میزان تحریکیش بیشتر از من بوده که اینجوری شده
نمیدونستم واقعا چیکار کنم ، منم نیاز داشتم اما نه به این شدت
تمام مدت که حرف میزد سرش تو گردنم بود و نفسای داغش گردنم رو داغ میکرد
نمیدونستم چجوری باید آرومش کنم ، چیکار کنم الان؟ ب...باید ، نه نه نههههه جیهوپ اینکار رو کنی مطمئن باش دیگه همینجا تمومه
×م...میتونی تا خونه ام برسونیم؟(ناله وار و آروم)
÷مطمئنی حالت خوبه و میتونی بری؟
×خواهش میکنم هوپ ، منو ببر
÷با..باشه
میخواستم برم اما ، یعنی الان بزارمش پایین؟ وات؟!
به زور از کمرش گرفتم و گذاشتمش رو صندلی ؛ انقدر وضعش خرابه؟! :(
راستش واقعا حالم گرفته شده بود
اون حتی یه درخواست هم نداد =(( ، هی جیهوپ چی میگییییییی
خب بچه ها اینم یه پارت دیگه
ببخشید خیلی کمه اما حالم خوب نیست درک کنید ، لطفا نظر بدید
فیک بعدی تهکوک ، ویکوکه
جوری که ته ددی و کوک بیبی فیک😉😉
و فیک بعدی نامجین هم سپ هست...
۱.۱k
۲۴ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.