سناریودرخواستی
#سناریودرخواستی
وقتی صبح جلوی ایینه موهاتو شونه میکنی و اواز میخونی...
نامجون:
با صدای اروم اواز میخوندی تا بیدار نشه...برای لحظه ای موهات بهم پیچید و بهم گره خورد...از حرص جیغ بلندی کشیدی که باعث شد با حالت ترسیده از خواب بپره
نامی: چیشد؟ کجا اتیش گرفت؟ اااتتتت!
با دستت روی پیشونیت کوبیدی...رفتی کنارش نشستی
ات: چیزی نیست عشقم فقط موهام گره خورد
شونه رو از دستت بیرون کشید و مشغول شونه کردن موهات شد
نامی: خب چرا مثل ادم منو بیدار نمیکنی؟
ات: دیشب خیلی خسته بودی گفتم بیدار نشی
با ارامش موهاتو شونه میزد.
........
سوکجین:
زودتر از تو از خواب بیدار شده بود
وقتی به کنارت نگاه کردی و دیدی روی تخت نیست پوفی کشیدی و به طرف ایینه رفتی تا موهاتو شونه بزنی همونطور که مشغول شونه زدن بودی لالایی که مامانت توی بچگی برات میخوند رو زمزمه میکردی...بعد چند دقیقه صورتشو توی ایینه دیدی...پشت سرت بود
جین: چرا من تاحالا اینو نشنیده بودم؟
ات: چون مال بچگیام بود.
جین: از این به بعد برای منم میخونی...میدونی که چقدر صداتو دوست دارم
.........
شوگا:
با خیال اینکه خوابش سنگینه با صدای بلند جلوی ایینه درحالی که موهاتو شونه میزدی اهنگ هگوم رو میخوندی...
بعد چند دقیقه صداش دراومد
شوگا: ات...لطفاااا بزار بخوابممم...دیشب دیر خوابیدم
بی توجه بهش صداتو بلند تر کردی...ناگهان از روی تخت بلند شد و به طرفت اومد...میدونستی قصدش چیه پس فرار کردی و از اتاق خارج شدی ولی بیخیال نشد و بهت رسید و محکم گردنتو گاز گرفت
لایک؟ 💓
وقتی صبح جلوی ایینه موهاتو شونه میکنی و اواز میخونی...
نامجون:
با صدای اروم اواز میخوندی تا بیدار نشه...برای لحظه ای موهات بهم پیچید و بهم گره خورد...از حرص جیغ بلندی کشیدی که باعث شد با حالت ترسیده از خواب بپره
نامی: چیشد؟ کجا اتیش گرفت؟ اااتتتت!
با دستت روی پیشونیت کوبیدی...رفتی کنارش نشستی
ات: چیزی نیست عشقم فقط موهام گره خورد
شونه رو از دستت بیرون کشید و مشغول شونه کردن موهات شد
نامی: خب چرا مثل ادم منو بیدار نمیکنی؟
ات: دیشب خیلی خسته بودی گفتم بیدار نشی
با ارامش موهاتو شونه میزد.
........
سوکجین:
زودتر از تو از خواب بیدار شده بود
وقتی به کنارت نگاه کردی و دیدی روی تخت نیست پوفی کشیدی و به طرف ایینه رفتی تا موهاتو شونه بزنی همونطور که مشغول شونه زدن بودی لالایی که مامانت توی بچگی برات میخوند رو زمزمه میکردی...بعد چند دقیقه صورتشو توی ایینه دیدی...پشت سرت بود
جین: چرا من تاحالا اینو نشنیده بودم؟
ات: چون مال بچگیام بود.
جین: از این به بعد برای منم میخونی...میدونی که چقدر صداتو دوست دارم
.........
شوگا:
با خیال اینکه خوابش سنگینه با صدای بلند جلوی ایینه درحالی که موهاتو شونه میزدی اهنگ هگوم رو میخوندی...
بعد چند دقیقه صداش دراومد
شوگا: ات...لطفاااا بزار بخوابممم...دیشب دیر خوابیدم
بی توجه بهش صداتو بلند تر کردی...ناگهان از روی تخت بلند شد و به طرفت اومد...میدونستی قصدش چیه پس فرار کردی و از اتاق خارج شدی ولی بیخیال نشد و بهت رسید و محکم گردنتو گاز گرفت
لایک؟ 💓
۱۴.۳k
۱۹ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.