Vampireخون اشام(p2bts)
داشت خون لبات رو میخورد و مک میزد
(تو داشتی دست و پا میزدی که ولت کنه ولی به حرکتات توجه نمیکرد)
ازت جدا شد و گفت:
+ببین منو به چه کارایی واراد میکنی
-(با بی جونی گفتی)هق تروخداهق بزار هق من هقق برمم
و بعد بیهوش شدی
.
.
.
صب با درد بدی تو گردنت بیدار شدی
رو تخت خودت تو خونت بودی
تعجب کرده بودی
فقط خودت بودی میا و شوها نبودن
هرچی صداشون زدی کسی جواب نداد
تو اتاقاشون رفتی ولی کسی نبود
چشمت به برگه ای که روی میز بود خورد
نوشته بود
.
.
.
سلام.ماهمون هفتا خون اشامیم نامجون.یونگی.جین.جیهوپ.جونگکوک.جیمین.تهیونگ
بابت این کارمون عذر میخواییم
اخه ما چند ماهی بود که خون درست و حسابی نخورده بودیم
برا همون شما به کلبه ما اومده بودین ما دست و پامون رو گم کرده بودیم اخه بوی خون به مشاممون خورده بود
.
.
.
بابت دوستات شوها و میا متاسفم اخه وقتی داشتیم خون میارو میخوردیم از ترس بیهوش شد و هرچی بعدش صداش کردیم بیدار نشد
فکر کنم......
(با این جمله گریت گرفت)
-میااهققق
.
.
.
شوها هم حالش خوبه فقط بیش از حد خونش رو خوردیم بیهوش شد بردیمش بیمارستان
اسم بیمارستان fmwer هست(اسم من دراوردی)
.
.
.
بابت زخم روی گردنتونم متاسفیم تا یه هفته دیگه خوب میشه
امید وارم از دست ما ناراحت نباشی
خون اشام نامجون:))
.
.
.
واقعا که هق خعلی نامردین
دوستم رو کشتین یکی هم تو بیمارستانه
بعد میگین متاسفم خعلی بیشعورین
مخصوصا تو جونگکوک(مکالمه با خودت بود)
+میدونم
-خوبه که میدنی
واستا ببینم چیجوری صداش رو میشنوم؟
مگر اینکه
برگشتی و پشتتو نگا کردی کسی نبود جز جونگ کوک
.
.
.
+واقعا متاسفم بیبی بزا این اتفاقا
-تو چجوری
+خوب ما خون اشامیم هر کاری از دستمون بر میاد
مگه نه یونگی
یونگی:اره
جین:بچه ها بیایین صبحونه
تهیونگ:چی درست کردی
جیهوپ:بیا بخور ببین
جیمین:من اومدمممممم
جونگکوک:نامجون اون کتاب رو ول کن بیا صبونه
نامجون:اومدمممم
-هققققق هققققق هقققق
(ادامه پارت بعد:)))).)
(تو داشتی دست و پا میزدی که ولت کنه ولی به حرکتات توجه نمیکرد)
ازت جدا شد و گفت:
+ببین منو به چه کارایی واراد میکنی
-(با بی جونی گفتی)هق تروخداهق بزار هق من هقق برمم
و بعد بیهوش شدی
.
.
.
صب با درد بدی تو گردنت بیدار شدی
رو تخت خودت تو خونت بودی
تعجب کرده بودی
فقط خودت بودی میا و شوها نبودن
هرچی صداشون زدی کسی جواب نداد
تو اتاقاشون رفتی ولی کسی نبود
چشمت به برگه ای که روی میز بود خورد
نوشته بود
.
.
.
سلام.ماهمون هفتا خون اشامیم نامجون.یونگی.جین.جیهوپ.جونگکوک.جیمین.تهیونگ
بابت این کارمون عذر میخواییم
اخه ما چند ماهی بود که خون درست و حسابی نخورده بودیم
برا همون شما به کلبه ما اومده بودین ما دست و پامون رو گم کرده بودیم اخه بوی خون به مشاممون خورده بود
.
.
.
بابت دوستات شوها و میا متاسفم اخه وقتی داشتیم خون میارو میخوردیم از ترس بیهوش شد و هرچی بعدش صداش کردیم بیدار نشد
فکر کنم......
(با این جمله گریت گرفت)
-میااهققق
.
.
.
شوها هم حالش خوبه فقط بیش از حد خونش رو خوردیم بیهوش شد بردیمش بیمارستان
اسم بیمارستان fmwer هست(اسم من دراوردی)
.
.
.
بابت زخم روی گردنتونم متاسفیم تا یه هفته دیگه خوب میشه
امید وارم از دست ما ناراحت نباشی
خون اشام نامجون:))
.
.
.
واقعا که هق خعلی نامردین
دوستم رو کشتین یکی هم تو بیمارستانه
بعد میگین متاسفم خعلی بیشعورین
مخصوصا تو جونگکوک(مکالمه با خودت بود)
+میدونم
-خوبه که میدنی
واستا ببینم چیجوری صداش رو میشنوم؟
مگر اینکه
برگشتی و پشتتو نگا کردی کسی نبود جز جونگ کوک
.
.
.
+واقعا متاسفم بیبی بزا این اتفاقا
-تو چجوری
+خوب ما خون اشامیم هر کاری از دستمون بر میاد
مگه نه یونگی
یونگی:اره
جین:بچه ها بیایین صبحونه
تهیونگ:چی درست کردی
جیهوپ:بیا بخور ببین
جیمین:من اومدمممممم
جونگکوک:نامجون اون کتاب رو ول کن بیا صبونه
نامجون:اومدمممم
-هققققق هققققق هقققق
(ادامه پارت بعد:)))).)
۱۰.۱k
۲۸ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.