شب قدر شد ملائک به گران خَرَند نوا را
شب قدر شد ملائک به گران خَرَند نوا را
ببرند به آسمانها همه ناله و دعا را
مرو ای گدای مسکین در خانه علی چون
دل شب همی زند او درِ خانه گدا را
نه به التماسِ دختش نه به مرغکان توجّه
برود بسوی مسجد که ندا دهد خدا را
بگمان بود یکی دوست شده دلنوازِدشمن
بنگر به ابن ملجم که کند چنین جفا را
بله رستگار مولا ، شد و اِرجعی بیامد
همه ذی وجودِ عالم بشنیده این صدا را
به کنار بسترِ او حسنین و زینبین اش
چو رضای دوست باشد بِکِشند هربلا را
بنمود چون وصیّت به ابوالفضل وحسینش
به جهان عیان بفرمود جریان کربلا را
مزنید به قاتل من به خدا که ضربتی بیش
به کدام میرِعالم تو ببینی این صفا را
به دو دست جام شیرو دلِ کودکانِ کوفه
بتپد میانِ سینه که ببیند آشنا را
به میان یک خرابه عربی نحیف گوید
نکند زِ یاد بردی تو غریب بینوا را
به نماز و بریتیمان نظری ، چون سفارش
بنموده گاهِ رفتن به همان من و شما را
شده ایی مُنتَظِر دل، ولی "مُنتَظَر" نیامد
شبِ عاشقان سحرشد به فراق کُن مدارا
ببرند به آسمانها همه ناله و دعا را
مرو ای گدای مسکین در خانه علی چون
دل شب همی زند او درِ خانه گدا را
نه به التماسِ دختش نه به مرغکان توجّه
برود بسوی مسجد که ندا دهد خدا را
بگمان بود یکی دوست شده دلنوازِدشمن
بنگر به ابن ملجم که کند چنین جفا را
بله رستگار مولا ، شد و اِرجعی بیامد
همه ذی وجودِ عالم بشنیده این صدا را
به کنار بسترِ او حسنین و زینبین اش
چو رضای دوست باشد بِکِشند هربلا را
بنمود چون وصیّت به ابوالفضل وحسینش
به جهان عیان بفرمود جریان کربلا را
مزنید به قاتل من به خدا که ضربتی بیش
به کدام میرِعالم تو ببینی این صفا را
به دو دست جام شیرو دلِ کودکانِ کوفه
بتپد میانِ سینه که ببیند آشنا را
به میان یک خرابه عربی نحیف گوید
نکند زِ یاد بردی تو غریب بینوا را
به نماز و بریتیمان نظری ، چون سفارش
بنموده گاهِ رفتن به همان من و شما را
شده ایی مُنتَظِر دل، ولی "مُنتَظَر" نیامد
شبِ عاشقان سحرشد به فراق کُن مدارا
۴۶۲
۱۶ تیر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.