♡𝕋𝕙𝕖 𝕝𝕒𝕤𝕥 𝕣𝕠𝕨 𝕠𝕥 𝕤𝕖𝕒𝕥𝕤
صبح شده بود ساعت ۸:۴۵ دقیقه بود وای دیرم شده بود سریع حاضر شدم یه کت و شلوار سر مه ای پوشیدم و سریع یه میکاپ کردم واقعا دیرم بود قرار بود یه همکاری بین کمپانیه j.j و T.H انجام شه . قرار بود با دوتا رئیس این کمپانی یه جلسه داشته باشم آقای پارک و آقای جئون واقعا بد می شد اگه تو اولین ملاقات دیر می رسیدم .
بدون هیچ کاری سریع سوار ماشین شدم یه یه ربع طول کشید برسم .
تا وارد شدم خانم شین رو دیدم گفت
+ : آقای پارک و آقای جئون دم درن سریع عجله کنید
تا به اتاق نرسیدم باعجله تمام رفتم او خودم و رسوندم . به موقع رسیدم خوب بود سر و وضعم رو درست کردم و نشستم .
چند دقیقه بعد آقای پارک و آقای جئون وارد شدن بلند شدم و سلام کردم اونا هم سلام کردن هر دو خیلی خوش پوش و خوشتیپ بودن . دو ساعت شده بود که مشغول برنامه ریزی بودیم . آقای پارک و آقای جئون بعضی وقتا عجیب نگاهم می کردن و منم هیچی به روی خودم نمی آوردم . دیگه کارا تموم شده بود به آقای جئون نگاه کردم
_ : یسری اطلاعات رو میدم خانم شین براتون بیارن
تشکر کرد و آقای جیمین گفت
+ : شنیده بودم شما زن شگفت انگیزی هستید خانم لی ولی باورم نمی شدخوشحالم که همه چیز رو خیلی خوب پیشت سرگذاشتید مطمعنم آقای کیم بهتون افتخار می کنن
لبخندی خوشحال زد و رفت پشت سرشم آقای جئون رفتن . یکم تعجب کرده بودم مگه تهیونگ رو از کجا می شناخت ؟ اونقدر کار داشتم که این ماجرا یادم رفت . یکی رو فرستاده بووم هیونا رو ببره مهدکودک بچه پاشده بود زده بود زیر گریه .
بقیه روز به کارام رسیدم از تمام آرتیستا و و بازیگرا دیدن کردم تمام خواسته ها و شکایت ها شونو شنیدم و سری هم به کاراموزا زدم . بعضی ها تو شرایت روحی و سلامتی بدی بودن باید همشون چکاب میشدن . کل روز رو مشغول بودم آخرشم به نامه های درخواستی شکایت های فنا رسیدگی کردم . کمپانیه j.j و T.H قرار بود یه گروه جدید دختر باهم تشکیل بدن قرار بود یه تور ادیشن بر پا کنیم که از خود کره شروع میشد و تو لس آنجلس آمریکا تموم میشد . ساعت ۲۰:۳۰ شده بود باید دیگه می رفتم خونه .
تا رسیدم هیونا رو دیدم که خرس به دست داره انیمه میبینه
_ : خوشگلم چطوری
تا منو دید پرید بغلم منم نشستم باهاش انیمه دیدم دنیای بچه ها واقعا قشنگه .
هیونا خوابش برده بود و منم دلم می خواست فیلم ببینم یه فیلم انتخاب کردم شروع به دیدن کردم . اکثرا فیلم عاشقانه نمی دیدم و اونم زیاد عاشقانه نبود شروع به دیدن کردم . نیم ساعت گذشته بود از پخش فیلم پسره دختره رو برد رو تخت یهو دیدم هیونا بیداره داره با دقت نگاه میکنه . فقط دنبال کنترل می گشتم .
اون صحنه دیدن داشت کنترولو از زیر بالشت برداشتمو بر نامه رو گذاشتم رو همون انیمه ای که هیونا میدید بعد هیونا سرشو بر گردوند
+ : آجی چرا عوض کردی داشتم میدیدم
_ : من چیزی رو عوض نکردم
اونم با لحن بچه گونه می گفت نه آجی دروغ نگو عوض کردی داشتم میدیدم و شروع به گریه و زاری کرد منم مجبور شدم بزارم .
تا آخر فیلم داشت با اشتیاق میدید و منم تو ذهنم ازش عذرخواهی می کردم که به نابودی کشیدم ذهن کوچولوشو . فیلم که تموم شد تدی خرسشو برداش و با پای خودش رفتم تو اتاقشو خوابید . منم همونطور حاج واج نگاه می کردم اگه تهیونگ بود تا الان هزار بار دعوام می کرد . صدایه خنده ای شنیدم سر مو بر گردوندم خودش بود لعنتیی زیر لب گفتم
_ : آقا ببخشید بچه ی خیلی سمجیه من چیکار کردم
اونم زد زیر خنده خنده ای که نمی شد جلو شو گرفت حاضر بودم واسه خندش جون بدم اون داشت می مرد از خنده من غرق دیدنش بودم بعد بهم اشاره کرد
+ : هانول باید خودتو موقعی که می خواستی برنامرو عوض کنی میدیدی
من حرفی نزدم و به نشانه اینکه باهاش قهرم سر مو کج کردم و رفتم دستشویی صورتمو شستم و مسواک زدم وقتی برگشتم نبود خیلی ناراحت شدم چرا دوباره غیبش زده بود
ℙ𝕒𝕣𝕥𝟟
بدون هیچ کاری سریع سوار ماشین شدم یه یه ربع طول کشید برسم .
تا وارد شدم خانم شین رو دیدم گفت
+ : آقای پارک و آقای جئون دم درن سریع عجله کنید
تا به اتاق نرسیدم باعجله تمام رفتم او خودم و رسوندم . به موقع رسیدم خوب بود سر و وضعم رو درست کردم و نشستم .
چند دقیقه بعد آقای پارک و آقای جئون وارد شدن بلند شدم و سلام کردم اونا هم سلام کردن هر دو خیلی خوش پوش و خوشتیپ بودن . دو ساعت شده بود که مشغول برنامه ریزی بودیم . آقای پارک و آقای جئون بعضی وقتا عجیب نگاهم می کردن و منم هیچی به روی خودم نمی آوردم . دیگه کارا تموم شده بود به آقای جئون نگاه کردم
_ : یسری اطلاعات رو میدم خانم شین براتون بیارن
تشکر کرد و آقای جیمین گفت
+ : شنیده بودم شما زن شگفت انگیزی هستید خانم لی ولی باورم نمی شدخوشحالم که همه چیز رو خیلی خوب پیشت سرگذاشتید مطمعنم آقای کیم بهتون افتخار می کنن
لبخندی خوشحال زد و رفت پشت سرشم آقای جئون رفتن . یکم تعجب کرده بودم مگه تهیونگ رو از کجا می شناخت ؟ اونقدر کار داشتم که این ماجرا یادم رفت . یکی رو فرستاده بووم هیونا رو ببره مهدکودک بچه پاشده بود زده بود زیر گریه .
بقیه روز به کارام رسیدم از تمام آرتیستا و و بازیگرا دیدن کردم تمام خواسته ها و شکایت ها شونو شنیدم و سری هم به کاراموزا زدم . بعضی ها تو شرایت روحی و سلامتی بدی بودن باید همشون چکاب میشدن . کل روز رو مشغول بودم آخرشم به نامه های درخواستی شکایت های فنا رسیدگی کردم . کمپانیه j.j و T.H قرار بود یه گروه جدید دختر باهم تشکیل بدن قرار بود یه تور ادیشن بر پا کنیم که از خود کره شروع میشد و تو لس آنجلس آمریکا تموم میشد . ساعت ۲۰:۳۰ شده بود باید دیگه می رفتم خونه .
تا رسیدم هیونا رو دیدم که خرس به دست داره انیمه میبینه
_ : خوشگلم چطوری
تا منو دید پرید بغلم منم نشستم باهاش انیمه دیدم دنیای بچه ها واقعا قشنگه .
هیونا خوابش برده بود و منم دلم می خواست فیلم ببینم یه فیلم انتخاب کردم شروع به دیدن کردم . اکثرا فیلم عاشقانه نمی دیدم و اونم زیاد عاشقانه نبود شروع به دیدن کردم . نیم ساعت گذشته بود از پخش فیلم پسره دختره رو برد رو تخت یهو دیدم هیونا بیداره داره با دقت نگاه میکنه . فقط دنبال کنترل می گشتم .
اون صحنه دیدن داشت کنترولو از زیر بالشت برداشتمو بر نامه رو گذاشتم رو همون انیمه ای که هیونا میدید بعد هیونا سرشو بر گردوند
+ : آجی چرا عوض کردی داشتم میدیدم
_ : من چیزی رو عوض نکردم
اونم با لحن بچه گونه می گفت نه آجی دروغ نگو عوض کردی داشتم میدیدم و شروع به گریه و زاری کرد منم مجبور شدم بزارم .
تا آخر فیلم داشت با اشتیاق میدید و منم تو ذهنم ازش عذرخواهی می کردم که به نابودی کشیدم ذهن کوچولوشو . فیلم که تموم شد تدی خرسشو برداش و با پای خودش رفتم تو اتاقشو خوابید . منم همونطور حاج واج نگاه می کردم اگه تهیونگ بود تا الان هزار بار دعوام می کرد . صدایه خنده ای شنیدم سر مو بر گردوندم خودش بود لعنتیی زیر لب گفتم
_ : آقا ببخشید بچه ی خیلی سمجیه من چیکار کردم
اونم زد زیر خنده خنده ای که نمی شد جلو شو گرفت حاضر بودم واسه خندش جون بدم اون داشت می مرد از خنده من غرق دیدنش بودم بعد بهم اشاره کرد
+ : هانول باید خودتو موقعی که می خواستی برنامرو عوض کنی میدیدی
من حرفی نزدم و به نشانه اینکه باهاش قهرم سر مو کج کردم و رفتم دستشویی صورتمو شستم و مسواک زدم وقتی برگشتم نبود خیلی ناراحت شدم چرا دوباره غیبش زده بود
ℙ𝕒𝕣𝕥𝟟
۳.۴k
۱۱ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.