وقتی داشتم آهگ گوش میدادم part 5 پارت آخر

ا/ت:هوراااااااااااا

ا/ت:
اعضا برگشتن پیشمون با کلی ذوق و شوق
جونگ کوک اومد و دستم را گرفت و من و رو به خودش
کرد و با خوش حالی دستم تکون میدادم .

جونگ کوک : ما بردیمممم ، اینه .

ا/ت:
منم لبخند عجیبی داشتم .
لپ جونگ کوک و بوس کردم .

ا/ت: دیدی پیشگوییم درست بود !😀
جونگ کوک : ممنونم که اومدی توزندگیم ☺💕💫

ا/ت:
باتعجبِ زیبا بهم نگاه می کردیم چشامون داشت برق
میزد .
اشکام رو پاک کردم و به شونش تکیه دادم .

جونگ کوک : راستی بیبی ، قرار شد با اعضا بعد
مراسم بریم رستورا ، تو اوکِیی با این قزیه؟
ا/ت: معلومه که اکِیَم 😍

ا/ت:
وقتی مراسم شروع شد رفتیم رستوران جیمین همش
منو نگاه میکرد اگار که میخواست چیزی بهم بگه !
چشمای جمین برق زد کاملا معلوم بود که از یه چیزی
ناراحته .

جیمین : من باید برم دستشویی

ا/ت:
تو راه دستشویی هم فقط نگاهش به من بود ؛
در دستشویی رو هنوز نبسته بود تا اینکه دیدم اشکش
ریخت .
منم به اعضا گفتم

ا/ت: منم یه خورده دلم درد میکنه میرم دستشویی

ا/ت: تا در رو باز کردم دیدم جیمین روبه آیینه
روشویی داره باصدای بلند گریه میکنه .

ا/ت: جیمینننن چرا داری گریه میکنی ؟؟
جیمین : ا/ت درواقع........


پایان ؟

اگه ادامه ایم مطلب رو خواستین تو کامن ها بگین چون ادامش خیلی جذابه 💌🍷