عاشقانه های پاک

عاشقانه های پاک
گرفته مه همه ی جاده را
 ـ مشخص نیست
که صاف می شود آیا هوا ؟
ـ مشخص نیست

چطور باید از این راه مه گرفته گذشت 
از این مسیر که یک ردّ پا مشخص نیست

و من چقدر در این مه به گریه محتاجم
نمی شود که ببارم... چرا؟ مشخص نیست

چه حسّ خوبِ غریبی ؛ به جستجوی خودت
شبانه راه بیفتی ... کجا ؟ مشخص نیست

و تا همیشه از این شهر مرده کوچ کنی
و دورِ دور شوی ... دور... تا ... مشخص نیست

درست می روی آیا ؟ و یا ... نمی دانی
صحیح می رسی آیا ؟ و یا ... مشخص نیست

... کسی شبیه نسیم از کنار من رد شد
غریبه بود ؟ وَ یا آشنا ؟ مشخص نیست

صدای روشن او از ورای مه پیداست:
نگاه کن به افق! راه نامشخص نیست

 ...

تو پشت ابری و این قدر تابشت زیباست
هنوز آن طرف ابر ها مشخص نیست

#حسن_بیاتانی
#عاشقانه_های_پاک#عاشقانه#عشق#فکرنو
دیدگاه ها (۲)

عاشقانه های پاکشاید تو خواستی غزلی را که نذر توستاینگونه زخم...

عاشقانه های پاکا ین که با کسی که بی قرار نیستصبح و شبگفتگو ک...

نگاه می کنم از آینه خیابان راو ناگزیری باران و راهبندان را"م...

عاشقانه های پاکسفر به خیر گل من که میروی با بادز دیـده مـیـر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط