کابوس پارت⁵
کابوسپارت⁵
...
لونا:راستی امشب قراره بریم بار میای؟
+کیا هستن؟
لونا:بچه های دوران دبیرستان
+باشه میام
شب*
یه لباس مشکی براق پوشیدم با لونا رفتیم بار
لیا:اونیی اتت
لبخند مصنوعی زدم
+سلام بچه هااا
لیانا:به به یادی از ما کردین
+یااا لیانا
چند مین بعد*
لیا:ات حالت خوبه؟
+هوم آره برای چی؟
لیا:رنگت پریده
+ن..نه آخه از بوی الکل بدم میاد بخاطر همین.
لیا نگاه مشکوکی بهم کرد
لیا:باشه
تو فکر بودم همش فکر جونگ کوک..
+بچه ها من میرم دستام بشورم میام
یکم مشکوک نگاهم کردن سرشون به نشونه باشه تکون دادن
یواشکی رفتم بیرون باید برم اون جنگل
لیانا ویو
لیانا:لونا ات چش بود؟
لونا:نمیدونم ظهر که از رستوران اومدیم گرفت خوابید بعد که بیدار شد مرموز شد بعد اسم یکی گفت عام.. آها جونگ کوک
لیا:جونگ کوک؟
لونا:آره ازش پرسیدم جونگ کوک کیه ولی جوابم نداد
لیا:هومم
... ات ویو
دویدم طرف جنگل خیلی تاریک بود اسم جونگ کوک صدا زدم
+جونگ کوک؟اینجایی؟منم ات
صدای بدی اومد
+جونگ کوک تویی؟
سایه ای از جلوم رد شد
ترسیدم افتادم زمین زانوم زخم شد
+ایشش
به سختی بلند شدم
+جونگ کوک..
صدا*
اون هنوز درگیر طلسمه نجاتش بده(خنده)
+چجوری نجاتش بدم؟
صدا*
به درختی که با ربان خونی بسته شده نگاه کن
+اینجا خیلی تاریکه نمیتونم ببینم
صدا*
مشکل خودته(خنده)
...
به درختا دست میزدم تا بفهم ربانی هست یا نه
که پام به درخت گیر کرد افتادم جیغی کشیدم خیلی درد بدی داشت
گریه میکردم
+جونگ کوک(داد)
کم کم چشمام سیاهی رفت..
...
پارت⁵
حمایت؟
چطور بود؟🥲
...
لونا:راستی امشب قراره بریم بار میای؟
+کیا هستن؟
لونا:بچه های دوران دبیرستان
+باشه میام
شب*
یه لباس مشکی براق پوشیدم با لونا رفتیم بار
لیا:اونیی اتت
لبخند مصنوعی زدم
+سلام بچه هااا
لیانا:به به یادی از ما کردین
+یااا لیانا
چند مین بعد*
لیا:ات حالت خوبه؟
+هوم آره برای چی؟
لیا:رنگت پریده
+ن..نه آخه از بوی الکل بدم میاد بخاطر همین.
لیا نگاه مشکوکی بهم کرد
لیا:باشه
تو فکر بودم همش فکر جونگ کوک..
+بچه ها من میرم دستام بشورم میام
یکم مشکوک نگاهم کردن سرشون به نشونه باشه تکون دادن
یواشکی رفتم بیرون باید برم اون جنگل
لیانا ویو
لیانا:لونا ات چش بود؟
لونا:نمیدونم ظهر که از رستوران اومدیم گرفت خوابید بعد که بیدار شد مرموز شد بعد اسم یکی گفت عام.. آها جونگ کوک
لیا:جونگ کوک؟
لونا:آره ازش پرسیدم جونگ کوک کیه ولی جوابم نداد
لیا:هومم
... ات ویو
دویدم طرف جنگل خیلی تاریک بود اسم جونگ کوک صدا زدم
+جونگ کوک؟اینجایی؟منم ات
صدای بدی اومد
+جونگ کوک تویی؟
سایه ای از جلوم رد شد
ترسیدم افتادم زمین زانوم زخم شد
+ایشش
به سختی بلند شدم
+جونگ کوک..
صدا*
اون هنوز درگیر طلسمه نجاتش بده(خنده)
+چجوری نجاتش بدم؟
صدا*
به درختی که با ربان خونی بسته شده نگاه کن
+اینجا خیلی تاریکه نمیتونم ببینم
صدا*
مشکل خودته(خنده)
...
به درختا دست میزدم تا بفهم ربانی هست یا نه
که پام به درخت گیر کرد افتادم جیغی کشیدم خیلی درد بدی داشت
گریه میکردم
+جونگ کوک(داد)
کم کم چشمام سیاهی رفت..
...
پارت⁵
حمایت؟
چطور بود؟🥲
۶.۷k
۱۶ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.