مافیای من

#مافیای_من

part: 3

ات: ااینحا چ خبره هانن؟ (اعصبانی)

پسره: چته جوجه میخای بزنم داغونت کنم

ات: میتونی؟
تا این حرفو زد با پا زدم ت صورتش ( ات شلوار پوشیده)
حالت دفاعی گرفتم که حمله کرد ( دفاع شخصی بلده ) بعد اینکه‌ داغونش کردم
یونا اومده گفت مدیر داره میاد رفتم کیفم رو ورداشتم و فرار کردم کلی میخندیدم رفتم سر کلاس نشستم که دیدم همون پسره ک داغونش کردم‌ اومد تو نشست اون ردیف ک ب یونا گفتم

ات: ودف این الان چی بود (تعجب )

یونا: ات خفع شو ب درس جوش بده

ات: باشع بابا حالا ی چی‌گفتیم

پرش زمانی به شب

ویو کوک

شنیدم که یه جین و نوی مدرسه کتک زدن اونم از یه دختر ب اسم کانگ ات
برام خلی عجیب بود
اخه کدوم دختری جرعت کرده زیر دست منو بزنه هانن
پاشدم اماده شدم که برم قمار برا همین ی کت شلوار مشکی پوشیدم
بچه ها هم اکمدن جیمین تا وارد اعمارت شد مث بابا بزرگا اومد دست گذاشت رو شونم و گفت

جیمین: رو سفیدمون کن

جونگ کوک: باشع پدر بزرگ
نگاهی ب ساعت کردم 9 بود رفتیم سوار ماشینامون شدیم و راه افتادیم