پارت چهار

پارت چهار
_خوب ا.ت حاضری به ۵ سال پیش برگردی؟
+نه
_چرا؟
+چون ما و مادر بزرگم و زن عموم توی یک خونه زندگی میکردیم و اون همیشه رویای منو مسخره میکرد ولی الان چی هه به پام میفته!
_اوه
همون لحظه گوشی ا.ت زنگ خورد
ویو ا.ت
بعد از جواب دادن به سوال ته گوشیم زنگ خورد
+یعنی کیه؟
_☆✓@نمیدونم
+چه هم زمان 🤣
+الو
م.ت: سلام ا.ت
+سلام مامان
م.ت: ا.ت میگم یکم پول داری؟
+چرا؟
م.ت: زن عموت اینا برای اجاره خونه به پول نیاز دارند
+مامان اگه برای خودت میخواستی حتما ولی من که نباید خرج همرو بدم
م.ت: درسته ولی تو نباید کینه به دل بگیری!
+مامان بیین من نمیتونم اون اتفاق رو فراموش کنم
م.ت: درسته حق با توعه
+بابا اونجاست؟
م.ت: آره اینجاست!
+ گوشیو بهش میدی؟؟
م.ت: اوکی
وقتی صدای بابامو شنیدم قلبم اکلیلی شد
ب.ت: سلام دخترم
+سلام آپا
*****سه مین بعد******
+اوف تموم شد
_میشه بگی موضوع دعوا چیه؟
+اوکی موضوع از وقتی شروع شد.....
*****ده سال بعد: ده سالگی ا.ت*******
ادامه دارد~~~~~~~~~~~~~~

لایک و کامنت یادتون نره♡♡♡