P.2
با درد چشمامو باز کردم.دیدم تار بود.چند بار پلک زدم بلکه واضح ببینم.
آروم بلند شدم و به اطرافم نگاه کردم.
هوا تاریک بود و من توی یه جنگل بودم.یه جنگل پر از مه.
نگاهم به لباسام افتاد.
لباسام خونی بود!
چه اتفاقی افتاده؟
آروم به سمت جلو قدم برداشتم.کم کم سرعت قدم هامو بالا بردم که پام به چیزی گیر کرد و سیاهی....
با خیس شدن صورتم چشمامو باز کردم که با چهره ی پسری مواجه شدم!
جیغی کشیدم و نیم خیز شدم.
ا/ت:تو کی ای؟
جیمین:چی؟
ا/ت:گفتم تو کی ای؟
گلوشو صاف کرد.
جیمین:من پارک جیمین هستم بانوی من
آهانی زیر لب گفتم و ایستادم.نگاهی به کلبش انداختم
.کلبه ی قشنگیه!به سمت در رفتم.
جیمین:کجا میرید؟
به سمتش برگشتم
ا/ت:خونه
جیمین:خانه ی شما کجاست؟
این چرا اینجوری حرف میزنه؟
ا/ت:نمیدونم
با تعجب بهم نگاه کرد.
جیمین:پس کجا می روید؟
چقدر سمه این بشر.حتما داره شوخی می کنه.
ا/ت:نمیدو....
یه دفعه.......
لطفا حمایت کنین!
آروم بلند شدم و به اطرافم نگاه کردم.
هوا تاریک بود و من توی یه جنگل بودم.یه جنگل پر از مه.
نگاهم به لباسام افتاد.
لباسام خونی بود!
چه اتفاقی افتاده؟
آروم به سمت جلو قدم برداشتم.کم کم سرعت قدم هامو بالا بردم که پام به چیزی گیر کرد و سیاهی....
با خیس شدن صورتم چشمامو باز کردم که با چهره ی پسری مواجه شدم!
جیغی کشیدم و نیم خیز شدم.
ا/ت:تو کی ای؟
جیمین:چی؟
ا/ت:گفتم تو کی ای؟
گلوشو صاف کرد.
جیمین:من پارک جیمین هستم بانوی من
آهانی زیر لب گفتم و ایستادم.نگاهی به کلبش انداختم
.کلبه ی قشنگیه!به سمت در رفتم.
جیمین:کجا میرید؟
به سمتش برگشتم
ا/ت:خونه
جیمین:خانه ی شما کجاست؟
این چرا اینجوری حرف میزنه؟
ا/ت:نمیدونم
با تعجب بهم نگاه کرد.
جیمین:پس کجا می روید؟
چقدر سمه این بشر.حتما داره شوخی می کنه.
ا/ت:نمیدو....
یه دفعه.......
لطفا حمایت کنین!
۸.۴k
۰۸ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.