پارت 12
پرش زمانی به روز مهمونی
ویو یوری
لباسم و پوشیدم یه کم آرایش کردم
آماده بودم
ویو تهیونگ
نمیدونم چرا
مامانم مارو
دعوت کرده بود
میخواست چی بگه
اماده شدم و عطرمو زدم
با یوری رفتم پایین
و سوار ماشین شدیم
به سمت خونه مامانم بابام میروندم
_ نمیدونی مامانم میخواد در مورد چی حرف بزنه؟
+نه نمیدونم
به نظر میرسید میدونه ولی روش نمیشه بگه
شاید دوباره مشئله
بچه باشه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
رسیدیم
زنگ درو زدیم
م ت: خوش اومدین بیاین تو
+ممنون
رفتیم داخل
مامان یوری و باباشم بودن
تا وارد شدیم
بابام گفت
ب ت: چقد بهم میاین
م ت: آره اصلا برا هم ساخته
شدن
از حرفشون ناراحت نشدم
رفتیم روی
سندلی های
میز ناهار خوری نشستیم
یوری رفت به مامانم
تو چیدن میز کمک کرد
غذارو آوردن
داشتیم میخوردیم
که............
ویو یوری
لباسم و پوشیدم یه کم آرایش کردم
آماده بودم
ویو تهیونگ
نمیدونم چرا
مامانم مارو
دعوت کرده بود
میخواست چی بگه
اماده شدم و عطرمو زدم
با یوری رفتم پایین
و سوار ماشین شدیم
به سمت خونه مامانم بابام میروندم
_ نمیدونی مامانم میخواد در مورد چی حرف بزنه؟
+نه نمیدونم
به نظر میرسید میدونه ولی روش نمیشه بگه
شاید دوباره مشئله
بچه باشه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
رسیدیم
زنگ درو زدیم
م ت: خوش اومدین بیاین تو
+ممنون
رفتیم داخل
مامان یوری و باباشم بودن
تا وارد شدیم
بابام گفت
ب ت: چقد بهم میاین
م ت: آره اصلا برا هم ساخته
شدن
از حرفشون ناراحت نشدم
رفتیم روی
سندلی های
میز ناهار خوری نشستیم
یوری رفت به مامانم
تو چیدن میز کمک کرد
غذارو آوردن
داشتیم میخوردیم
که............
۵.۵k
۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.