پارت ۳
پارت ۳
+:اخ... اینجا کجاست؟
شوگا اومد تو:فردا وقت شیمی درمانی داری لطفا لجبازی نکن
+:باشه بابام میدونه؟
ش:نه گفتم شاید دوست نداشته باشی بدونه
+:اهوم ممنون
ش:من میرم بیرون استراحت کن
پرش زمانی به هفته ی بعد: ا.ت ویو: وقت بعدی شیمی درمانی برای ماه بعده الان تو خونه ی عمو شوگا زندگی میکنم و بابام هیچ خبری از من نگرفته
الان با صر و صدا از خواب بیدار شدم از اتاق بیرون و با کسی که نمیخواستم مواجه شدم بابام بعد یک هفته اومده دنبال من؟
ش:نمیذارم با حودت ببریش
_:خواهش میکنم هیونگ حد اقل بذار ببینمش
ش:باشه بذار بیدار شع بعد
+:عمو اینجا چه خبره؟ بابا تو اینجا چیکار میکنی؟
_:دخترم
+:به من نگو دخترمم(جیغ و داد)
ش:عمو به خودت فشار نیار برو تو اتاق
_:صبر کن باهاش حرف بزنم
دویدم و به سمت بالکن رفتم و بالا وایستادم. عمو و بابا دنبالم اومدن
ش:تو رو خدا بیا پایین
_:عزیزم تو رو روح مامانت بیا پایین
بغضم شکست و زدم زیر گریه
+:اخ... اینجا کجاست؟
شوگا اومد تو:فردا وقت شیمی درمانی داری لطفا لجبازی نکن
+:باشه بابام میدونه؟
ش:نه گفتم شاید دوست نداشته باشی بدونه
+:اهوم ممنون
ش:من میرم بیرون استراحت کن
پرش زمانی به هفته ی بعد: ا.ت ویو: وقت بعدی شیمی درمانی برای ماه بعده الان تو خونه ی عمو شوگا زندگی میکنم و بابام هیچ خبری از من نگرفته
الان با صر و صدا از خواب بیدار شدم از اتاق بیرون و با کسی که نمیخواستم مواجه شدم بابام بعد یک هفته اومده دنبال من؟
ش:نمیذارم با حودت ببریش
_:خواهش میکنم هیونگ حد اقل بذار ببینمش
ش:باشه بذار بیدار شع بعد
+:عمو اینجا چه خبره؟ بابا تو اینجا چیکار میکنی؟
_:دخترم
+:به من نگو دخترمم(جیغ و داد)
ش:عمو به خودت فشار نیار برو تو اتاق
_:صبر کن باهاش حرف بزنم
دویدم و به سمت بالکن رفتم و بالا وایستادم. عمو و بابا دنبالم اومدن
ش:تو رو خدا بیا پایین
_:عزیزم تو رو روح مامانت بیا پایین
بغضم شکست و زدم زیر گریه
۲.۳k
۰۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.