وقتی به بچتون حسودی میکنه(درخواستی)
علامت ها
ا.ت_
نیکی+
تایچی(پسر تو و نیکی)=
ا.د(دوستت)&
.
.
.
با امروز میشد سه روز که نیکی باهات قهره ، نمیدونستی برای چی و هروقت میخواستی بپرسی یا تایچی گریه میکرد یا نیکی خواب بود
امی میخواستی ازش بپرسی برای همین تصمیم گرفتی تایچی رو برای یک روز بزاری خونه دوستت
رفتی سمت تایچی که داشت با ماشینای اسباب بازیش بازی میکرد
_تایچی
پسر سه سالت با شنیدن صداش نگاهش رو که به اسباب بازی هاش بود به تو داد
=بله مامان
_بیا بریم آمادت کنم ، ببرمت خونه خاله ا.د
تایچی هم خوشحال شد و با ذوق گفت
=خاله ا.د برام از اون کیک خوشمزه هاش درست میکنه؟
با دیدن ذوق و خوشحالی تایچی لبخند زدی
_اره ، حالا بیا دست مامانی رو بگیر بریم لباستو عوض کنیم(لبخند)
=باشه
تایچی دستاشو به تو داد و باهم رفتین تو اتاقش
_خب…پسرم میخواد چی بپوشه؟(لبخند)
=نمیدونم….چی بپوشم؟
کشوش رو باز کردی و یه لباس خوب براش برداشتی ، بهش نشون دادی و گفتی
_این خوبه؟(لبخند)
=اره مامانی این عالیه
_(لبخند)
لباسش رو پوشوندی ، آمادش کردی و گفتی
_همینجا بمون یا اگه میخوای برو روی مبل بشین تا منم اماده شم
=باشه مامان
_(لبخند)
تایچی رفت روی مبل نشست ، رفتی توی اتاق مشترک تو و نیکی
کشوی لباستو باز کردی و یه لباس برداشتی و پوشیدی
چون تایچی خونه ا.د لباس داشت هیچ لباسی نبردی براش
همین که پوشیدی رفتی پیش تایچی و بهش نگاه کردی
_بریم؟
=بریمممم(ذوق)
از کیوتیش خندت گرفته بود
بغلش کردی و رفتین از خونه بیرون ، سوار ماشین شدین و به سمت خونه دوستت حرکت کردین
(۲۰ دقیقه بعد)
بعد از ۲۰ دقیقه رسیدین ، ماشینت رو یه جا پارک کردی و از ماشین پیاده شدی ، رفتی سمت دری که تایچی اونجا نشسته بود ، در رو باز کردی و بغلش کردی و رفتین سمت در خونه دوستت
زنگ در رو زدی و بعد از چندثانیه در باز شد
&سلام(لبخند)
&سلام کوچولو(با لبخند رو به تایچی)
تایچی رو دادی بغل ا.د
_فردا میام دنبالش
&هروقت خواستی بیا دنبالش منو تایچی خیلی باهم خوبیم
ا.د به تایچی که تو بغلش بود نگاه کرد و گفت
&مگه نه کوچولو؟(لبخند)
=ارهههههه
_خب دیگه من برم
&برو خداحافظ(لبخند)
دستاش کوچیک تایچی رو گرفتی و بهش گفتی
_خداحافظ نیشیمورا کوچولو(لبخند)
گونش رو بوسیدی ، سوار ماشینت شدی و به سمت خونه حرکت کردی
#انهایپین
#هیسونگ
#جی
#جیک
#سونگهون
#سونو
#جونگوون
#نیکی
#تکپارتی
#سناریو
#چندپارتی
#فیک
#فیکشن
#وانشات
ا.ت_
نیکی+
تایچی(پسر تو و نیکی)=
ا.د(دوستت)&
.
.
.
با امروز میشد سه روز که نیکی باهات قهره ، نمیدونستی برای چی و هروقت میخواستی بپرسی یا تایچی گریه میکرد یا نیکی خواب بود
امی میخواستی ازش بپرسی برای همین تصمیم گرفتی تایچی رو برای یک روز بزاری خونه دوستت
رفتی سمت تایچی که داشت با ماشینای اسباب بازیش بازی میکرد
_تایچی
پسر سه سالت با شنیدن صداش نگاهش رو که به اسباب بازی هاش بود به تو داد
=بله مامان
_بیا بریم آمادت کنم ، ببرمت خونه خاله ا.د
تایچی هم خوشحال شد و با ذوق گفت
=خاله ا.د برام از اون کیک خوشمزه هاش درست میکنه؟
با دیدن ذوق و خوشحالی تایچی لبخند زدی
_اره ، حالا بیا دست مامانی رو بگیر بریم لباستو عوض کنیم(لبخند)
=باشه
تایچی دستاشو به تو داد و باهم رفتین تو اتاقش
_خب…پسرم میخواد چی بپوشه؟(لبخند)
=نمیدونم….چی بپوشم؟
کشوش رو باز کردی و یه لباس خوب براش برداشتی ، بهش نشون دادی و گفتی
_این خوبه؟(لبخند)
=اره مامانی این عالیه
_(لبخند)
لباسش رو پوشوندی ، آمادش کردی و گفتی
_همینجا بمون یا اگه میخوای برو روی مبل بشین تا منم اماده شم
=باشه مامان
_(لبخند)
تایچی رفت روی مبل نشست ، رفتی توی اتاق مشترک تو و نیکی
کشوی لباستو باز کردی و یه لباس برداشتی و پوشیدی
چون تایچی خونه ا.د لباس داشت هیچ لباسی نبردی براش
همین که پوشیدی رفتی پیش تایچی و بهش نگاه کردی
_بریم؟
=بریمممم(ذوق)
از کیوتیش خندت گرفته بود
بغلش کردی و رفتین از خونه بیرون ، سوار ماشین شدین و به سمت خونه دوستت حرکت کردین
(۲۰ دقیقه بعد)
بعد از ۲۰ دقیقه رسیدین ، ماشینت رو یه جا پارک کردی و از ماشین پیاده شدی ، رفتی سمت دری که تایچی اونجا نشسته بود ، در رو باز کردی و بغلش کردی و رفتین سمت در خونه دوستت
زنگ در رو زدی و بعد از چندثانیه در باز شد
&سلام(لبخند)
&سلام کوچولو(با لبخند رو به تایچی)
تایچی رو دادی بغل ا.د
_فردا میام دنبالش
&هروقت خواستی بیا دنبالش منو تایچی خیلی باهم خوبیم
ا.د به تایچی که تو بغلش بود نگاه کرد و گفت
&مگه نه کوچولو؟(لبخند)
=ارهههههه
_خب دیگه من برم
&برو خداحافظ(لبخند)
دستاش کوچیک تایچی رو گرفتی و بهش گفتی
_خداحافظ نیشیمورا کوچولو(لبخند)
گونش رو بوسیدی ، سوار ماشینت شدی و به سمت خونه حرکت کردی
#انهایپین
#هیسونگ
#جی
#جیک
#سونگهون
#سونو
#جونگوون
#نیکی
#تکپارتی
#سناریو
#چندپارتی
#فیک
#فیکشن
#وانشات
۱۴.۹k
۰۶ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.