P2
P2
کوک رو ول کردم و میخواستم برم خونه که...
ویو کوک
ات بخاطر حرفم خیلی عصبی شد باید از دلش در بیارم و رفتم دنبالش که...
ویو راوی
ات همینجوری که داشت میرفت تصادف کرد و به بیمارستان رفت
ویو کوک
همش تقصیر منه (با گریه)اگه چیزی بهش نگفته بودم الان پیشم بود
[دکتر اومد بیرون]
-دکتر حالش چطوره؟
(علامت دکتر×)
×خداروشکر کنید که اتفاق خاصی براشون نیوفتاده فقط مدتی رو باید استراحت کنند
-میتونم ببینمشون؟
×البته
کوک رفت تو اتاق و دید ات مثل یه فرشته رو تخته و بهوش اومده
-چطوری پرنسس
+...
-یاااا هنوز قهری
+...
-وایسا الان از دلت درمیارم
و روی ات خیمه زدو لباشو خیس بوسید خیلی عمیق مک میزد و بعد ۵ دقیقه از هم جدا شدن
+این چه کاریه!؟
-پس آشتی دیگه؟
+باشه آشتی
پاااایاااان
بکوببب لایکوووو
کوک رو ول کردم و میخواستم برم خونه که...
ویو کوک
ات بخاطر حرفم خیلی عصبی شد باید از دلش در بیارم و رفتم دنبالش که...
ویو راوی
ات همینجوری که داشت میرفت تصادف کرد و به بیمارستان رفت
ویو کوک
همش تقصیر منه (با گریه)اگه چیزی بهش نگفته بودم الان پیشم بود
[دکتر اومد بیرون]
-دکتر حالش چطوره؟
(علامت دکتر×)
×خداروشکر کنید که اتفاق خاصی براشون نیوفتاده فقط مدتی رو باید استراحت کنند
-میتونم ببینمشون؟
×البته
کوک رفت تو اتاق و دید ات مثل یه فرشته رو تخته و بهوش اومده
-چطوری پرنسس
+...
-یاااا هنوز قهری
+...
-وایسا الان از دلت درمیارم
و روی ات خیمه زدو لباشو خیس بوسید خیلی عمیق مک میزد و بعد ۵ دقیقه از هم جدا شدن
+این چه کاریه!؟
-پس آشتی دیگه؟
+باشه آشتی
پاااایاااان
بکوببب لایکوووو
۶.۹k
۱۰ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.