اشتباه خاص!
اشتباه خاص!
پارت¹¹
+:بعد نیم ساعت..متوجه شد ک مرد عضلانی کنارش خوابیده..خواست بلند شه..ک با اومدن درد شدیدی ک سمت استخون شکسته پاهاش بود..محکم ب زمین خورد و صدای بلندی ایجاد شد..:
فاک بهش!....با بغضی ک از ته گلوش بود آروم لب زد:مرتیکه روانی..چرا اینکارو باهام میکنی؟!..
-:مرد سریع با شوک بلند شد و جای شوک عصبانیت بجاش اومد:معلوم هست چه غلطی میکنی؟؟...مگه بت نگفتم بگیر بکپ؟؟!..و مزاحم خوابم نشو؟!
+:با صورت قرمز از ناراحتی حرف زد..
روانی تویی..ک این بلا رو سرم اوردی..الان طلب هم داری؟..
-:عه؟!..یه لحظه صب کن کی بت گفت صداتو واسم ببری بالا؟!..هاا؟...مرد ب ارومی سمتش اومد ک باعث میشد ..
جونگکوک ب عقب بره...محکم موهاشو کشید ب سمت خودش:هیچ بنی بشری نتونسته با این حجم از حقارت با "من" این شکلی حرف بزنه!..موقعی ک ب غلط کردن انداختمت اونطور زر مفت بزن!!..
+: با داد....ولم کن عوضیی!
-:صب کن پس...مرد ولش کرد و براید بغلش کرد سمت زیر زمین و پرتش کرد سمت گوشه دیوار!..
+:با سختی ناله ای از دهنش خارج شد..و با درد ب مرد چشم دوخته بود..
-:عصر با یه سوپرایز برمیگردم..مراقب خودت باش..و یاد بگیر ک زر مفت نزنی!..
...
"گی بار"
&:مردی بزرگسال..تهیونگ رو ب سمت دسشویی گی بار برد..و اونو کنار دیوار گزاشت..
و از تهیونگ خواست باهاش...چیز کنه..*انتظار نداری ک بنویسم؟؟..*..
&:شروع کن ب خوردنش!..
-:مرد با مظلومیت نگاهش کرد...نظرت چیه بریم خونه ی من واست انجامش بدم؟..هوم؟..طوری ک از لذت چشات سفید شه؟..
&:هوم..اره..پس من میرم بیرون..بجنب!..
-:تا مرد ازش فاصله گرفت با ضربه محکمی توی سرش زد و باعث شد اون پیرمرد گی بیهوش شه...
...
توی زیر زمین..*
-:تهیونگ ب زیر زمین اومد و با لبخندی شیطانی ب جونگکوک انداخت درحالی ک پیر مرد رو پرت کرد جلوش:
سلام!..واست مهمون اوردما..ازش باید ب خوبیمهمون نوازی کنیم!...
+:م..مهمون نوازی؟!
-:اره دیگه بیتربیتیه اگه باهاش خوب نباشیم...
...
دوستان اگه خوب حمایت شه ب احتمااال زیاد..شب میزارمش!..پس خوب لایک کامنت یادتون نره!..
⁴ کامنت
¹³لایک!
پارت¹¹
+:بعد نیم ساعت..متوجه شد ک مرد عضلانی کنارش خوابیده..خواست بلند شه..ک با اومدن درد شدیدی ک سمت استخون شکسته پاهاش بود..محکم ب زمین خورد و صدای بلندی ایجاد شد..:
فاک بهش!....با بغضی ک از ته گلوش بود آروم لب زد:مرتیکه روانی..چرا اینکارو باهام میکنی؟!..
-:مرد سریع با شوک بلند شد و جای شوک عصبانیت بجاش اومد:معلوم هست چه غلطی میکنی؟؟...مگه بت نگفتم بگیر بکپ؟؟!..و مزاحم خوابم نشو؟!
+:با صورت قرمز از ناراحتی حرف زد..
روانی تویی..ک این بلا رو سرم اوردی..الان طلب هم داری؟..
-:عه؟!..یه لحظه صب کن کی بت گفت صداتو واسم ببری بالا؟!..هاا؟...مرد ب ارومی سمتش اومد ک باعث میشد ..
جونگکوک ب عقب بره...محکم موهاشو کشید ب سمت خودش:هیچ بنی بشری نتونسته با این حجم از حقارت با "من" این شکلی حرف بزنه!..موقعی ک ب غلط کردن انداختمت اونطور زر مفت بزن!!..
+: با داد....ولم کن عوضیی!
-:صب کن پس...مرد ولش کرد و براید بغلش کرد سمت زیر زمین و پرتش کرد سمت گوشه دیوار!..
+:با سختی ناله ای از دهنش خارج شد..و با درد ب مرد چشم دوخته بود..
-:عصر با یه سوپرایز برمیگردم..مراقب خودت باش..و یاد بگیر ک زر مفت نزنی!..
...
"گی بار"
&:مردی بزرگسال..تهیونگ رو ب سمت دسشویی گی بار برد..و اونو کنار دیوار گزاشت..
و از تهیونگ خواست باهاش...چیز کنه..*انتظار نداری ک بنویسم؟؟..*..
&:شروع کن ب خوردنش!..
-:مرد با مظلومیت نگاهش کرد...نظرت چیه بریم خونه ی من واست انجامش بدم؟..هوم؟..طوری ک از لذت چشات سفید شه؟..
&:هوم..اره..پس من میرم بیرون..بجنب!..
-:تا مرد ازش فاصله گرفت با ضربه محکمی توی سرش زد و باعث شد اون پیرمرد گی بیهوش شه...
...
توی زیر زمین..*
-:تهیونگ ب زیر زمین اومد و با لبخندی شیطانی ب جونگکوک انداخت درحالی ک پیر مرد رو پرت کرد جلوش:
سلام!..واست مهمون اوردما..ازش باید ب خوبیمهمون نوازی کنیم!...
+:م..مهمون نوازی؟!
-:اره دیگه بیتربیتیه اگه باهاش خوب نباشیم...
...
دوستان اگه خوب حمایت شه ب احتمااال زیاد..شب میزارمش!..پس خوب لایک کامنت یادتون نره!..
⁴ کامنت
¹³لایک!
۸.۷k
۲۷ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.