part:35
اخمام توهم رفت منظورش ازین حرف چی بود؟ چرا به من اشاره کرد؟ هرکلمه ای که به زبون میاوورد سردرگم ترم میکرد این پسر چی میدونست که انقد با حرفا و کاراش دیوونم میکرد
هانا: ی کلمه از حرفاتم نمیفهمم
لبخندی زدو گف
_میفهمی بوقتش
تا خواست پاشه بره جلوشو گرفتم و گفتم
_انقد از سردرگم کردنم خوشت میاد دستمو که مانع حرکتش شده بودو از رو پاش برداشت و با همون لبخند گف
_شاید
حرصی دستمو کنار زدم و پاشدم رفتم بیرون هوا یکم سرد بود ولی توجهی نکردم
تا کی ادامه داشت چقد دیگ باید اینجوری زندگی کنم اصلا روزی میرسه که بتونم با ارامش و بی دغدغه زندگی کنم یروز که دیگ نگران از دست دادن عزیزام نباشم یروز که هویت واقعیمو بفهمم و بتونم از قاتل مامانم انتقام بگیرم
دیگ ازینکه حتی نمیدونم واقعا کیم خسته شدم دیگه کشش ندارم چقد دیگ باید بکشم خسته شدم
با صدای هیون شیک از فکر درومدم و گفتم
_چرا اومدی بیرون
هیون شیک: هوا سرده و باید رو نقشه کار کنیم بیا بریم داخل
سری تکون دادمو جلوتر ازون راه افتادم از پشت کلاهمو کشید و متوقفم کرد
_چیشده؟ دپرس شدی
هانا: چیزی نیس
و بی توجه بهش رفتم داخل خونه و راهمو سمت اتاق پیش گرفتم
***
بعد پوشیدن لباسام که طبق گفته اونوو تقریبا 1ساعت طول کشیده از اتاقم اومدم بیرون و سمت جایی که جونگ کوک لوکیشنشو داده بود راه افتادیم
هانا: ی کلمه از حرفاتم نمیفهمم
لبخندی زدو گف
_میفهمی بوقتش
تا خواست پاشه بره جلوشو گرفتم و گفتم
_انقد از سردرگم کردنم خوشت میاد دستمو که مانع حرکتش شده بودو از رو پاش برداشت و با همون لبخند گف
_شاید
حرصی دستمو کنار زدم و پاشدم رفتم بیرون هوا یکم سرد بود ولی توجهی نکردم
تا کی ادامه داشت چقد دیگ باید اینجوری زندگی کنم اصلا روزی میرسه که بتونم با ارامش و بی دغدغه زندگی کنم یروز که دیگ نگران از دست دادن عزیزام نباشم یروز که هویت واقعیمو بفهمم و بتونم از قاتل مامانم انتقام بگیرم
دیگ ازینکه حتی نمیدونم واقعا کیم خسته شدم دیگه کشش ندارم چقد دیگ باید بکشم خسته شدم
با صدای هیون شیک از فکر درومدم و گفتم
_چرا اومدی بیرون
هیون شیک: هوا سرده و باید رو نقشه کار کنیم بیا بریم داخل
سری تکون دادمو جلوتر ازون راه افتادم از پشت کلاهمو کشید و متوقفم کرد
_چیشده؟ دپرس شدی
هانا: چیزی نیس
و بی توجه بهش رفتم داخل خونه و راهمو سمت اتاق پیش گرفتم
***
بعد پوشیدن لباسام که طبق گفته اونوو تقریبا 1ساعت طول کشیده از اتاقم اومدم بیرون و سمت جایی که جونگ کوک لوکیشنشو داده بود راه افتادیم
۶.۶k
۲۷ بهمن ۱۴۰۲