پارت ۳۹
پارت ۳۹
حدود ۲ ساعت یا بیشتر گذشته بود که فهمیدی قراره اهنگ رقص دونفره برای همه بزارن
- چقدر خوب ! من عاشق رقصای دونفره ام . بریم؟
بلد بودی چجوری برقصی ولی خوشت نمیومد ، حداقل بعد از سولینا اینجوری بود . ولی واقعا هم نمی تونستی درخواستش رو رد کنی
+ باشه بریم
و بلند شدین و سمت وسط سالن رفتین . قبل از پخش اهنگ ، حالت مناسب رو گرفتین . تو یک دستت رو روی کمر النا گذاشتی و با اون یکی دست راست النا رو گرفتی . النا هم یک دست دیگه اش رو روی شونه ات گذاشت و بعد اهنگ پخش شد
رسیده بودین به اهنگ پنجم که یه چیزی توی پات فرو رفت و به زور جلوی خودت رو گرفتی تا داد نزنی
- ببخشید ! حواسم نبود و کفشم...
+ مشکلی نیست . خوبم
مشخص بود النا واقعا از کارش خجالت کشیده . ولی خب چیز دیگه ای هم نگفت
چند دقیقه بعد وقتی با اهنگ های مختلف و حالت های مختلف رقصیدین ، النا خسته شد
- فکر کنم...بهتر باشه دیگه بریم بشینیم . خسته شدم
+ باشه بریم
صورتت یکم قرمز شده بود ولی به خاطر خستگی و فعالیت زیاد نبود . به خاطر این بود که تا الان هیچ وقت انقدر به النا نزدیک نبودی و ... شاید الان یکم خجالت کشیده باشی
به محض نشستنتون، از آبی که روی میز بود توی لیوان ریختی و خوردی .
- ولی توقع نداشتم همه رقص هارو بلد باشی
+ با اینکه من خیلی از رقص خوشم نمیومد ولی سولینا خیلی دوست داشت و انقدر رقص های مختلف رو انجام دادیم که خیلیاشونو هنوزم یاد دارم
- جالبه . منم به خاطر مراسم ها و مهمونی هایی که با ویلیام می رفتم یاد گرفتم
+ لااقل تو خوشت میومده ، این نکته مهمیه
خندید
- آره واقعا هست
نیم ساعت بعد اعلام کردن که میخوان شام رو سرو کنن و این یعنی اینکه ...
+ انگار بالاخره داره تموم میشه
- واقعا از مهمونی و جشن و اینا خوشت نمیاد نه؟
+ نه . خیلی شلوغ و پر سروصداست . همش باید تظاهر کنی داری با علاقه با کسایی حرف میزنی که حتی نمیخوای ببینیشون و کلا رو مخه
- نفرت خالص داری ! فقط مگه برای شغلت مجبور نبودی مهمونی و مراسم و اینا برگزار کنی یا بری ؟ فکر میکنم این کارا لازم باشه
+ آره لازم بود و برگزارم می کردم ولی بیشترشون کاری بودن و توی بقیه شونم تا حد امکان سعی میکردم ارتباط های غیر ضروری با دیگران نداشته باشم و تحمل کنم
- اصلا عالیه...
حدود ۲ ساعت یا بیشتر گذشته بود که فهمیدی قراره اهنگ رقص دونفره برای همه بزارن
- چقدر خوب ! من عاشق رقصای دونفره ام . بریم؟
بلد بودی چجوری برقصی ولی خوشت نمیومد ، حداقل بعد از سولینا اینجوری بود . ولی واقعا هم نمی تونستی درخواستش رو رد کنی
+ باشه بریم
و بلند شدین و سمت وسط سالن رفتین . قبل از پخش اهنگ ، حالت مناسب رو گرفتین . تو یک دستت رو روی کمر النا گذاشتی و با اون یکی دست راست النا رو گرفتی . النا هم یک دست دیگه اش رو روی شونه ات گذاشت و بعد اهنگ پخش شد
رسیده بودین به اهنگ پنجم که یه چیزی توی پات فرو رفت و به زور جلوی خودت رو گرفتی تا داد نزنی
- ببخشید ! حواسم نبود و کفشم...
+ مشکلی نیست . خوبم
مشخص بود النا واقعا از کارش خجالت کشیده . ولی خب چیز دیگه ای هم نگفت
چند دقیقه بعد وقتی با اهنگ های مختلف و حالت های مختلف رقصیدین ، النا خسته شد
- فکر کنم...بهتر باشه دیگه بریم بشینیم . خسته شدم
+ باشه بریم
صورتت یکم قرمز شده بود ولی به خاطر خستگی و فعالیت زیاد نبود . به خاطر این بود که تا الان هیچ وقت انقدر به النا نزدیک نبودی و ... شاید الان یکم خجالت کشیده باشی
به محض نشستنتون، از آبی که روی میز بود توی لیوان ریختی و خوردی .
- ولی توقع نداشتم همه رقص هارو بلد باشی
+ با اینکه من خیلی از رقص خوشم نمیومد ولی سولینا خیلی دوست داشت و انقدر رقص های مختلف رو انجام دادیم که خیلیاشونو هنوزم یاد دارم
- جالبه . منم به خاطر مراسم ها و مهمونی هایی که با ویلیام می رفتم یاد گرفتم
+ لااقل تو خوشت میومده ، این نکته مهمیه
خندید
- آره واقعا هست
نیم ساعت بعد اعلام کردن که میخوان شام رو سرو کنن و این یعنی اینکه ...
+ انگار بالاخره داره تموم میشه
- واقعا از مهمونی و جشن و اینا خوشت نمیاد نه؟
+ نه . خیلی شلوغ و پر سروصداست . همش باید تظاهر کنی داری با علاقه با کسایی حرف میزنی که حتی نمیخوای ببینیشون و کلا رو مخه
- نفرت خالص داری ! فقط مگه برای شغلت مجبور نبودی مهمونی و مراسم و اینا برگزار کنی یا بری ؟ فکر میکنم این کارا لازم باشه
+ آره لازم بود و برگزارم می کردم ولی بیشترشون کاری بودن و توی بقیه شونم تا حد امکان سعی میکردم ارتباط های غیر ضروری با دیگران نداشته باشم و تحمل کنم
- اصلا عالیه...
۳.۹k
۲۲ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.