تا خواست بره افتاد معلومه درد داره رفتم پیشش دستشو گرفتم
تا خواست بره افتاد معلومه درد داره رفتم پیشش دستشو گرفتم رد کرد دوباره محکم گرفتم بردم حموم گفتم از این به بعدش با خودت
ویو ات
+درد داشتم تا خواستم بلند شم افتادم اومد دستمو گرفتم برد حموم گفت از این به بعدش با خودت و درو بست تو حموم اروم گریه کردم و بعد خودمو شستم اونجا حوله بود دور خودم پیچیدم اومدم بیرون
+ لباس هست بپوشم
_ اره بیا این لباس خواب بپوش موهاتو خشک کن بیا بخواب
+ همه کارامو کردم اومدم رو تخت دراز کشیدم اونم روشو کرد اونور و خوابید و منم بگی نگی خوابیدم
صبح ویو ات بیدار شدم دیدم نیست پاشدم لباس یا بهتره بگم تیشرت که تا زانوم بود پوشیدم و رفتم دستشویی کارای لازمو کردم...
ویو هاییی صبح پاشدم دیدم تهیونگ هم اینجاس اونم بیدار شد گفت صبح بخیر
٪ صبح بخیر
& اگه 18سالته دانشگاه میری
٪ اره خصوصی میرم
& منم کدوم دانشگاه
٪ دانشگاه... ( اسمشو خودتون بزارین همون دانشگاه تهیونگ هم میره)
منم اون دانشگاهم پس بیا بریم
٪ نه امروز نمیرم چون یکم باید اوضاعو هضم کنم خواهرم اینجاس باید بینمش
& باشه پس منم نمیرم راستی اونجا لباس هس بپوش
٪ اوهوم رفتم پوشیدم& هاییی میگم میای بام دوست شی
٪ خب....
& زود تصمیم نگیر یکم فکر کن بعد باشه
٪ باشه درو باز کردیم رفتیم بیرون خواهرمو تو راهرو دیدم رفتم بدو بغلش
+ از اتاق اومدم بیرون راهرو بود یهو هاییی دیدم اومد بدو بغلم منم بغلش کردم
+ بلایی که سرت نیوورد
٪ نه ابجی پسره خیلی خوبیه راستی اونم 18 سالشع و با من تو یه دانشگاه میره اما تا الان ندیدمش
+ رفتم پیش پسره گفتم سلام من اتم
& سلام منم تهیونگ برادر جیمین هستم
+ اوهوم پس اسمش جیمین
& از پایین داداشم صدامون زد رفتم پایین
_ تهیونگ تو و اون دختره میتونین برین عمارت بغلی
& باشه داداش اها راستی اسمش هاییی
_ باشه
٪ منو تهیونگ رفتیم
ویو ات تهیونگ و هاییی رفتن جیمین سر میز بود
_ بشین
+ رفتم نشستم گفت اونجا نه اینجا ( اشاره به پاش)
اروم رفتم نشستم
_ براش لقمه گرفتم ... بیا
+ لقمه رو از دستش گرفتم
صبحانه تموم شد
گفت من میرم بیرون شب میام بیرون به اجو ما میگم عمارت نشون بده خواهرت عمارت بغلی میتونی ببینیش
+ باشه
ادامه دارد....
ببخشید برای تاخیر برای جبران دو تا پارت دیگه میزارم فالو و لایک و کامنت یادت نره گایز لطفا کامنت بزارید چون من حوصلم سر میره میرم کامنت بخونم اما نمیزارین بای کیوتی🦄🍡🌙
ویو ات
+درد داشتم تا خواستم بلند شم افتادم اومد دستمو گرفتم برد حموم گفت از این به بعدش با خودت و درو بست تو حموم اروم گریه کردم و بعد خودمو شستم اونجا حوله بود دور خودم پیچیدم اومدم بیرون
+ لباس هست بپوشم
_ اره بیا این لباس خواب بپوش موهاتو خشک کن بیا بخواب
+ همه کارامو کردم اومدم رو تخت دراز کشیدم اونم روشو کرد اونور و خوابید و منم بگی نگی خوابیدم
صبح ویو ات بیدار شدم دیدم نیست پاشدم لباس یا بهتره بگم تیشرت که تا زانوم بود پوشیدم و رفتم دستشویی کارای لازمو کردم...
ویو هاییی صبح پاشدم دیدم تهیونگ هم اینجاس اونم بیدار شد گفت صبح بخیر
٪ صبح بخیر
& اگه 18سالته دانشگاه میری
٪ اره خصوصی میرم
& منم کدوم دانشگاه
٪ دانشگاه... ( اسمشو خودتون بزارین همون دانشگاه تهیونگ هم میره)
منم اون دانشگاهم پس بیا بریم
٪ نه امروز نمیرم چون یکم باید اوضاعو هضم کنم خواهرم اینجاس باید بینمش
& باشه پس منم نمیرم راستی اونجا لباس هس بپوش
٪ اوهوم رفتم پوشیدم& هاییی میگم میای بام دوست شی
٪ خب....
& زود تصمیم نگیر یکم فکر کن بعد باشه
٪ باشه درو باز کردیم رفتیم بیرون خواهرمو تو راهرو دیدم رفتم بدو بغلش
+ از اتاق اومدم بیرون راهرو بود یهو هاییی دیدم اومد بدو بغلم منم بغلش کردم
+ بلایی که سرت نیوورد
٪ نه ابجی پسره خیلی خوبیه راستی اونم 18 سالشع و با من تو یه دانشگاه میره اما تا الان ندیدمش
+ رفتم پیش پسره گفتم سلام من اتم
& سلام منم تهیونگ برادر جیمین هستم
+ اوهوم پس اسمش جیمین
& از پایین داداشم صدامون زد رفتم پایین
_ تهیونگ تو و اون دختره میتونین برین عمارت بغلی
& باشه داداش اها راستی اسمش هاییی
_ باشه
٪ منو تهیونگ رفتیم
ویو ات تهیونگ و هاییی رفتن جیمین سر میز بود
_ بشین
+ رفتم نشستم گفت اونجا نه اینجا ( اشاره به پاش)
اروم رفتم نشستم
_ براش لقمه گرفتم ... بیا
+ لقمه رو از دستش گرفتم
صبحانه تموم شد
گفت من میرم بیرون شب میام بیرون به اجو ما میگم عمارت نشون بده خواهرت عمارت بغلی میتونی ببینیش
+ باشه
ادامه دارد....
ببخشید برای تاخیر برای جبران دو تا پارت دیگه میزارم فالو و لایک و کامنت یادت نره گایز لطفا کامنت بزارید چون من حوصلم سر میره میرم کامنت بخونم اما نمیزارین بای کیوتی🦄🍡🌙
۸.۰k
۳۱ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.