part: 2
part: 2
ددی خشن من
جیمین: من.. من..
یونگی: میدونم به همجنس خودت گرایش داری... من همچیو راجب میدونم..
جیمین: اصن اره.. به توچه؟
یونگی: این دفعه اول و اخرته
اینجوری باهام گستاخانه حرف میزنی
وگرنه کاری میکنم تا یه ماه نتونی از رو تخت پاشی.. فهمیدی؟
جیمین: ا..اره.... مدرسم چی میشه؟
یونگی: خودم میبرمت از فردا یه مدرسه جدید
جیمین: چ.. چشم
یونگی: اتاقت کنار اتاق منه
کاری داشتی بیا بهم بگو
اگرم چیزی لازم داشتی
به بادیگارد های جلو در اتاقت بگو
میتونی بری....
جیمین سرشو انداخت پایین و رفت بیرون وارد اتاق خودش شد.. اتاقش.. تم نسکافه ای داشت.. رنگ مورد علاقه جیمین.. تعجب کرد
رفت نشست روی تختش و گفت:
جیمین: از کجا رنگ مورد علاقمو میدونه؟
از کجا میدونه به همجنس خودم گرایش دارم؟ توی چهار ماه اخیر کسی منو تعقیب
نکرده پس چجوری منو زیر نظر داشته؟
سمت کمد لباساش رفت و دید همه ی لباساش از برند دیور هستن.. برندی که جیمین همیشه از اون خرید میکرد...
لباساشو عوض کرد رفت روی تختش دراز کشید.. کم کم چشماش گرم شد و خوابش برد....
پرش زمانی به ساعت ۲ ظهر
از خواب پاشد دید ساعت ۲ عه
رفت صورتشو شست.. که در زدن
جیمین: بیا تو
خدمتکار: لطفا بفرمایید پایین برای میل شام
ارباب منتظرتون هستن
جیمین: اوک برو بیرون
رفت بیرون بعد از ۱۰ مین رفت پایین
دید یونگی نشسته و داره سرد به میز نگاه میکنه...
جیمین: س..سلام
با شنیدن صدای جیمین سرشو برگردوند و لبخند جذابی زد و گف
یونگی: بیا غذا بخوریم چاگیا..
جیمین: اومدم..
خواستم بشینم رو صندلی کنارش که گفت:
یونگی: جای تو اونجا نیس بیب
جیمین: پس کجا باید بشینم؟
یونگی: پاهای من صندلی توعه
بیا بشین
جوری نگام کرد که گفتم الان پدرمو در میاره بهتره فعلا به حرفاش گوش کنم بعدا یه راهی واسه فرار پیدا میکنم....
نشستم رو پاهاش چقد.. عضلانی بودن
داشتم اروم غذا میخوردم... یهو گردنمو مکید
من با مکیدن گردنم تحریک میشم...
جیمین: بس کن (بغض)
چیزی نگفت و محکم تو مکید
اشکم در اومد
جیمین: اهههه... درد داره.. هق.. نکن.. هق
اسلاید دوم: استایل یونگی توی پارت اول
اسلاید سوم: استایل جیمین توی پارت اول
ددی خشن من
جیمین: من.. من..
یونگی: میدونم به همجنس خودت گرایش داری... من همچیو راجب میدونم..
جیمین: اصن اره.. به توچه؟
یونگی: این دفعه اول و اخرته
اینجوری باهام گستاخانه حرف میزنی
وگرنه کاری میکنم تا یه ماه نتونی از رو تخت پاشی.. فهمیدی؟
جیمین: ا..اره.... مدرسم چی میشه؟
یونگی: خودم میبرمت از فردا یه مدرسه جدید
جیمین: چ.. چشم
یونگی: اتاقت کنار اتاق منه
کاری داشتی بیا بهم بگو
اگرم چیزی لازم داشتی
به بادیگارد های جلو در اتاقت بگو
میتونی بری....
جیمین سرشو انداخت پایین و رفت بیرون وارد اتاق خودش شد.. اتاقش.. تم نسکافه ای داشت.. رنگ مورد علاقه جیمین.. تعجب کرد
رفت نشست روی تختش و گفت:
جیمین: از کجا رنگ مورد علاقمو میدونه؟
از کجا میدونه به همجنس خودم گرایش دارم؟ توی چهار ماه اخیر کسی منو تعقیب
نکرده پس چجوری منو زیر نظر داشته؟
سمت کمد لباساش رفت و دید همه ی لباساش از برند دیور هستن.. برندی که جیمین همیشه از اون خرید میکرد...
لباساشو عوض کرد رفت روی تختش دراز کشید.. کم کم چشماش گرم شد و خوابش برد....
پرش زمانی به ساعت ۲ ظهر
از خواب پاشد دید ساعت ۲ عه
رفت صورتشو شست.. که در زدن
جیمین: بیا تو
خدمتکار: لطفا بفرمایید پایین برای میل شام
ارباب منتظرتون هستن
جیمین: اوک برو بیرون
رفت بیرون بعد از ۱۰ مین رفت پایین
دید یونگی نشسته و داره سرد به میز نگاه میکنه...
جیمین: س..سلام
با شنیدن صدای جیمین سرشو برگردوند و لبخند جذابی زد و گف
یونگی: بیا غذا بخوریم چاگیا..
جیمین: اومدم..
خواستم بشینم رو صندلی کنارش که گفت:
یونگی: جای تو اونجا نیس بیب
جیمین: پس کجا باید بشینم؟
یونگی: پاهای من صندلی توعه
بیا بشین
جوری نگام کرد که گفتم الان پدرمو در میاره بهتره فعلا به حرفاش گوش کنم بعدا یه راهی واسه فرار پیدا میکنم....
نشستم رو پاهاش چقد.. عضلانی بودن
داشتم اروم غذا میخوردم... یهو گردنمو مکید
من با مکیدن گردنم تحریک میشم...
جیمین: بس کن (بغض)
چیزی نگفت و محکم تو مکید
اشکم در اومد
جیمین: اهههه... درد داره.. هق.. نکن.. هق
اسلاید دوم: استایل یونگی توی پارت اول
اسلاید سوم: استایل جیمین توی پارت اول
۳۵۶
۲۶ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.