ازدواج اجباری پارت:⁶
ازدواج اجباری پارت:⁶
-میخواستی وقتی بهت گفتم بیدار میشدی
+حالا چرا اب یخ میریزی روم یخ زدممم
-عه انقدر غر نزن پاشو اماده شو بیا صبحانه بخور
+باشه
-افرین خانم غرغرو
+برو بیرون میخوام لباس عوض کنم
-باشه (رفت بیرون)
ویو ات : لباسم و عوض کردم و رفتم پایین امروز خوشحال بودم چون تولدمه ولی خب فکر کنم مثل همیشه کسی برام تولد نمیگیره خب دیگه الان کوک صداش در میاد بریم پایین
-بلخره اومدی خوابالو بشین صبحونه بخوریم
+باشه
-ات من امروز کار زیاد دارم و نمیام خونه توکه تنهایی نمیترسی
+منم ببر با خودت لطفاا(کیوت)
-نه ات خطرناکه
+باشه
+هققق اخه چرا منو با خودت نمیبریی
_چون ممکنه اسیب ببینی
+جناب جئون من با شما قهرم
_اهه کی شدم جناب جئون
+کوکیییی (عصبی کیوت
_اگه من ببرمت اسیب ببینی چی
+من مراقب خودم هستم
_ تو که نه میتونی از خودت دفاع کنی نه تفنگ میتونی بگیری دستت
+از کجا میدونی نمی تونم
_ معلومه
+میخوای نشونت بدم ؟
_ هه من که میدونم داری الکی میگی ولی کیوت خانم باشه
+ پس به ده تا از بادیگاردات بگو بیان
_ ات شوخیت گرفته
+نخیرممم
_ باشه
تلفونشو برداشت و گف ۱۰ تا بادیگهرد غیر مسلح بیان اینجا
( نگهبانا !@#$/^&*×÷)
^ بفرمایید ارباب
+بیاید جلو
!بانو شوخیتون گرفته
_ مگه نشنیدید بهش حمله کنید
همه بادیگارد های جونگکوک به ات حمله کردن و ات همه رو زد
+خب اینم از اخری تموم شدد
-تو چجوری همه اینارو زدییی (تعجب
+من که گفتم میتونم😁
-ولی بازم نمیبرمت
+اخه چراااااا
-نمیشه نمیتونم ببرمت
+خیلی بدی اقای جئون (قهر ، رفت تو اتاقش و در رو قفل کرد )
-خدا نجاتم بده از دست این دیوونه نشمم الان نمیتونم باهاش اشتی برگشتم خونه خودش مجبور میشه اشتی کنه
ویو کوک : رفتم اماده شدم و حرکت کردم و رفتم سمت یه خونه کوچیک که میخواستم اونجا برای ات تولد بگیرم
-خب وسایل هارو بیارید داخل
$چشم اقا
-افرین ، خب اینو بزار اونجا اونم بزار اونجا و اونم بزار........
ویو ات : با جئون قهر کردم و رفتم تو اتاقم و در اتاقم و قفل کردم که کسی نیاد داخل یادم اومد امروز تولدمه و بازم مثل سال های قبل تنهام و زدم زیر گریه
-خب اینم از کیک و اینم کادو ها خوبه همه چیز کامله تنها چیزی که نیست اته برم دنبالش و بیام (لبخند
ویو کوک : همه چیز خیلی خوب شده رفتم خونه تا ات و بیارم و سوپرایزش کنم
-میخواستی وقتی بهت گفتم بیدار میشدی
+حالا چرا اب یخ میریزی روم یخ زدممم
-عه انقدر غر نزن پاشو اماده شو بیا صبحانه بخور
+باشه
-افرین خانم غرغرو
+برو بیرون میخوام لباس عوض کنم
-باشه (رفت بیرون)
ویو ات : لباسم و عوض کردم و رفتم پایین امروز خوشحال بودم چون تولدمه ولی خب فکر کنم مثل همیشه کسی برام تولد نمیگیره خب دیگه الان کوک صداش در میاد بریم پایین
-بلخره اومدی خوابالو بشین صبحونه بخوریم
+باشه
-ات من امروز کار زیاد دارم و نمیام خونه توکه تنهایی نمیترسی
+منم ببر با خودت لطفاا(کیوت)
-نه ات خطرناکه
+باشه
+هققق اخه چرا منو با خودت نمیبریی
_چون ممکنه اسیب ببینی
+جناب جئون من با شما قهرم
_اهه کی شدم جناب جئون
+کوکیییی (عصبی کیوت
_اگه من ببرمت اسیب ببینی چی
+من مراقب خودم هستم
_ تو که نه میتونی از خودت دفاع کنی نه تفنگ میتونی بگیری دستت
+از کجا میدونی نمی تونم
_ معلومه
+میخوای نشونت بدم ؟
_ هه من که میدونم داری الکی میگی ولی کیوت خانم باشه
+ پس به ده تا از بادیگاردات بگو بیان
_ ات شوخیت گرفته
+نخیرممم
_ باشه
تلفونشو برداشت و گف ۱۰ تا بادیگهرد غیر مسلح بیان اینجا
( نگهبانا !@#$/^&*×÷)
^ بفرمایید ارباب
+بیاید جلو
!بانو شوخیتون گرفته
_ مگه نشنیدید بهش حمله کنید
همه بادیگارد های جونگکوک به ات حمله کردن و ات همه رو زد
+خب اینم از اخری تموم شدد
-تو چجوری همه اینارو زدییی (تعجب
+من که گفتم میتونم😁
-ولی بازم نمیبرمت
+اخه چراااااا
-نمیشه نمیتونم ببرمت
+خیلی بدی اقای جئون (قهر ، رفت تو اتاقش و در رو قفل کرد )
-خدا نجاتم بده از دست این دیوونه نشمم الان نمیتونم باهاش اشتی برگشتم خونه خودش مجبور میشه اشتی کنه
ویو کوک : رفتم اماده شدم و حرکت کردم و رفتم سمت یه خونه کوچیک که میخواستم اونجا برای ات تولد بگیرم
-خب وسایل هارو بیارید داخل
$چشم اقا
-افرین ، خب اینو بزار اونجا اونم بزار اونجا و اونم بزار........
ویو ات : با جئون قهر کردم و رفتم تو اتاقم و در اتاقم و قفل کردم که کسی نیاد داخل یادم اومد امروز تولدمه و بازم مثل سال های قبل تنهام و زدم زیر گریه
-خب اینم از کیک و اینم کادو ها خوبه همه چیز کامله تنها چیزی که نیست اته برم دنبالش و بیام (لبخند
ویو کوک : همه چیز خیلی خوب شده رفتم خونه تا ات و بیارم و سوپرایزش کنم
۳.۱k
۲۵ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.