پارت ۲۵ (پارت اخر فصل اول)
پارت ۲۵ (پارت اخر فصل اول)
ویو فلیکس
با یاد اوری خاطرات بچگیم اشکام سرازیر شدن. چرا همیشه باید گریم بگیره؟
هیونجین: فلیکس..
منو داخل بغلش خوابوند و بوسه ای نرم روی موهام گذاشت.
هیونجین: اینکه الان هر وقت کسی سرت داد میزنه یا اذیتت میکنه گریت میگیره بخاطر اینه؟
فلیکس: اره..
هیونجین: هیس..اشکال نداره..نمیزارم دیگه کسی اذیتت کنه..
فلیکس: واقعا؟
هیونجین: معلومه..نمیزارم کسی اشکت رو در بیاره..هیچ کس حق نداره اشک عشق منو در بیاره.
با حرفاش ، اروم شدم و لبخندی بهش زدم.
اشکام رو پاک رد و بوسه ای روی گونه هام گذاشت و لبخندی بهم زد.
هیونجین: میخوام همیشه همینجوری لبخند بزنی باشه؟ نبینم دیگه گریه بکنی.
فلیکس: باشه
هیونجین: افرین عزیزم.
خنده ای کردم و سرم رو روی سینه اش گذاشتم.
فلیکس: هیونجین، خیلی خوشحالم که تو زندگیم هستی ، تو بهترین فرد زندگیمی..بدون تو من تا ابد همون ادم افسرده تنها باقی میموندم.
هیونجین، بوسه ای روی پیشونیم گذاشت و گفت
هیونجین: توهم بهترین فرد زندگیمی..اولین عشق من..اولین کسی که بهش وابسته شدم..فلیکس، من نمیتونم تنهات بزارم..میخوان همیشه پیشت باشم..همیشه، من وابسته تو شدم...همیشه به فکرتم.
فلیکس: خیلی دوست دارم.
هیونجین: منم خیلی دوست دارم.
۳ ماه بعد
هیونجین و فلیکس، هنوز باهم هستن و هروز بیشتر عاشق هم میشن. رابطشون جوری شده که فلیکس بدجور وابسته هیونجین شده و نمیتونه ترکش کنه. از اون طرف هیونجین هم نمیتونه فلیکس رو تنها بزاره و همیشه به فکرشه.
لینو و هان هم که نمیشه از هم جداشون کرد. هميشه کنار هم هستن و هیچوقت همدیگر رو تنها نمیزارن. بلاخره دوتا مرغ عشق بعد ۲ سال بهم رسیدن..معلومه که نمیشه از هم جداشون کرد. این دو نفر هم وابسته هم شدن و هروز عشقشون شعله ور تر میشه.
ولی همیشه که داستان ها خوب پیش نمیرن..میدونید که چی میگم؟ تو این داستان هم یه اتفاق میوفته..یه اتفاق برای هیونجین و فلیکس. یک ادم وارد زندگیشون میشه که سعی داره رابطه این دو نفر رو خراب کنه اما کی؟ چرا میخواد خرابش کنه؟
این دیگه داخل فصل ۲ معلوم میشه...
پس منتظر فصل دوم باشید.~
ویو فلیکس
با یاد اوری خاطرات بچگیم اشکام سرازیر شدن. چرا همیشه باید گریم بگیره؟
هیونجین: فلیکس..
منو داخل بغلش خوابوند و بوسه ای نرم روی موهام گذاشت.
هیونجین: اینکه الان هر وقت کسی سرت داد میزنه یا اذیتت میکنه گریت میگیره بخاطر اینه؟
فلیکس: اره..
هیونجین: هیس..اشکال نداره..نمیزارم دیگه کسی اذیتت کنه..
فلیکس: واقعا؟
هیونجین: معلومه..نمیزارم کسی اشکت رو در بیاره..هیچ کس حق نداره اشک عشق منو در بیاره.
با حرفاش ، اروم شدم و لبخندی بهش زدم.
اشکام رو پاک رد و بوسه ای روی گونه هام گذاشت و لبخندی بهم زد.
هیونجین: میخوام همیشه همینجوری لبخند بزنی باشه؟ نبینم دیگه گریه بکنی.
فلیکس: باشه
هیونجین: افرین عزیزم.
خنده ای کردم و سرم رو روی سینه اش گذاشتم.
فلیکس: هیونجین، خیلی خوشحالم که تو زندگیم هستی ، تو بهترین فرد زندگیمی..بدون تو من تا ابد همون ادم افسرده تنها باقی میموندم.
هیونجین، بوسه ای روی پیشونیم گذاشت و گفت
هیونجین: توهم بهترین فرد زندگیمی..اولین عشق من..اولین کسی که بهش وابسته شدم..فلیکس، من نمیتونم تنهات بزارم..میخوان همیشه پیشت باشم..همیشه، من وابسته تو شدم...همیشه به فکرتم.
فلیکس: خیلی دوست دارم.
هیونجین: منم خیلی دوست دارم.
۳ ماه بعد
هیونجین و فلیکس، هنوز باهم هستن و هروز بیشتر عاشق هم میشن. رابطشون جوری شده که فلیکس بدجور وابسته هیونجین شده و نمیتونه ترکش کنه. از اون طرف هیونجین هم نمیتونه فلیکس رو تنها بزاره و همیشه به فکرشه.
لینو و هان هم که نمیشه از هم جداشون کرد. هميشه کنار هم هستن و هیچوقت همدیگر رو تنها نمیزارن. بلاخره دوتا مرغ عشق بعد ۲ سال بهم رسیدن..معلومه که نمیشه از هم جداشون کرد. این دو نفر هم وابسته هم شدن و هروز عشقشون شعله ور تر میشه.
ولی همیشه که داستان ها خوب پیش نمیرن..میدونید که چی میگم؟ تو این داستان هم یه اتفاق میوفته..یه اتفاق برای هیونجین و فلیکس. یک ادم وارد زندگیشون میشه که سعی داره رابطه این دو نفر رو خراب کنه اما کی؟ چرا میخواد خرابش کنه؟
این دیگه داخل فصل ۲ معلوم میشه...
پس منتظر فصل دوم باشید.~
۲۱.۲k
۱۱ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.