برادر خوانده 🧑🏻✨پارت 11 🧑🏻✨
برادر خوانده 🧑🏻✨پارت 11 🧑🏻✨
سه ماه بعد
ویو تهیونگ
همه دکترا از ا/ت قطع امید کرده بودند بالای صد بار بهم گفتن دستگاه ها رو بکشیم من اجازه نمیدادم
وقتی به مادر ا/ت خبر دادیم که ا/ت تو کما هست همون روز با هواپیما میخواستم بیان سوار هواپیما شدن و دو ساعت بعد خبر سقوط هواپیما رو دادن دیگه کاملا نابود شده بودم
مثل همیشه پشت اتاق ا/ت منتظر بودم بازم چشماش رو باز کنه اما این اتفاق نیافتاد چی وایسا ا/ت ا/ت داره دستش رو تکون میده نه این توهم زدم خواب میبینم
_دکتر دکتر دکتر ا/ت ا/ت دستش رو داره تکون میده
دکتر:باشه آروم باش
دنبال دکتر راه افتادم رسیدیم به اتاق ا/ت ا/ت واقعا به هوش اومده بود
منو راه ندادن به اتاق بعد از چند دقیقه دکتر اومد بیرون
دکتر:تبریک میگم آقای کیم خانم ا/ت بهوش اومده
_واقعا؟(بغض)
دکتر:بله
_میتونم ببینمش ؟
دکتر :چند دقیقه دیگه منتقل میشه بخش اون موقع میتونید ببینیدش
_ممنونم
بعد دکتر رفت رفتم پیش ا/ت اول خودم ببینمش بعداً به بچه ها میگم
در زدم
_تق تق تق
و در رو باز کردم رفتم تو
_ا/ت (بغض)
+تهیونگا من چرا اینجام؟
_ا/ت
و تهیونگ سریع رفت بغلش کرد
سه ماه بعد
ویو تهیونگ
همه دکترا از ا/ت قطع امید کرده بودند بالای صد بار بهم گفتن دستگاه ها رو بکشیم من اجازه نمیدادم
وقتی به مادر ا/ت خبر دادیم که ا/ت تو کما هست همون روز با هواپیما میخواستم بیان سوار هواپیما شدن و دو ساعت بعد خبر سقوط هواپیما رو دادن دیگه کاملا نابود شده بودم
مثل همیشه پشت اتاق ا/ت منتظر بودم بازم چشماش رو باز کنه اما این اتفاق نیافتاد چی وایسا ا/ت ا/ت داره دستش رو تکون میده نه این توهم زدم خواب میبینم
_دکتر دکتر دکتر ا/ت ا/ت دستش رو داره تکون میده
دکتر:باشه آروم باش
دنبال دکتر راه افتادم رسیدیم به اتاق ا/ت ا/ت واقعا به هوش اومده بود
منو راه ندادن به اتاق بعد از چند دقیقه دکتر اومد بیرون
دکتر:تبریک میگم آقای کیم خانم ا/ت بهوش اومده
_واقعا؟(بغض)
دکتر:بله
_میتونم ببینمش ؟
دکتر :چند دقیقه دیگه منتقل میشه بخش اون موقع میتونید ببینیدش
_ممنونم
بعد دکتر رفت رفتم پیش ا/ت اول خودم ببینمش بعداً به بچه ها میگم
در زدم
_تق تق تق
و در رو باز کردم رفتم تو
_ا/ت (بغض)
+تهیونگا من چرا اینجام؟
_ا/ت
و تهیونگ سریع رفت بغلش کرد
۳۳.۵k
۲۵ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.