دریای سیاه پارت دوم
سومی ویو
امروز جشن بزرگیه
جشن ۱۰۰۰ مین سالگرد دریای سیاه هستش و هر سال برامون یه پیشگویی داره تا امسال که همچی خوب و آروم بود و ببینیم که قراره چی پیش بیاد
( سومی" س ، بابای سومی " بس ، مامان سومی " مس ، سوهیون " سه .. چیکار کنم همه س داره خخخ )
س " بابایی کی قراره حرکت کنیممممم
بس " واییییییییییی دختر این دقیقا ۲۴ مین باره میپرسی الان حرکت میکنیم دیگه
س" بیبشید خووو ( لوس میکنه خودشو /: )
مس " سومی جان صبر داشته باش داداشت بیاد
س" خو مامان تا سوهیون ....
با اومد سوهیون حرفشون قطع شد
سه" هی سومی پشت سر من چی میگفتی هااااا
س " هیچی بابا تو ام دلت خوشه . راستی هی به من میگی چقدر دیر آماده میشی دیر آماده میشی جنابعالی الان نیم ساعته مارو معطل کردی اهع
سوهیون دماغ خواهر کوچولوش رو کشید و خنده کوتاهی کرد ( ای ننه کیوتا 🥲) که صدای سومی در اومد
س" اخخخخخ ول کن کندیش . مامان نیگاه کن گل پسرتو
سه " اولن که امشب بزرگترین جشنه ساله بایدم توی انتخاب لباس دقت کنم خوب ،
س " باشه منم خر شدم . ده حرکت کن بینم 😐😑
و بلخره کالسکه راه افتاد به سمت دریای سیاه حرکت کرد که خونهی پری دریایی ها بود
سومی خیلی بی قرار بود چون قرار بود بره پیش دوستاش مخصوصا دالین و دلین که دال و دل بهشون میگن 😑😂
( پرش زمانی مکان جشن )
بلخره رسیدیم اخیش ولی عجب لباسی دارما عشق کنین ( پارت بعدی عکس لباس سومی و داداششو براتون میذارم ) یه لباس بلند مشکی که پفش کمه و یه شنل مشکی ستش و یه کفش مشکی با نگین کاری روش چه تیپی زدم
که چشمم به سوهیون افتاد ای خواهر قربونت بشه امشب ندزدنت صلوات 😂 چه تیپ دختر کشی داداشمم مثل ابجیش تیپ مشکی زده فداش شم 😎
بله دیگه ما اینیم و خوب دوستان بریم پیش اکیپمون
س" سلام بر اسکلای اکیپ
کل بچه ها " سلام شر اکیپ
س" نبابا
لیژونا " اره بابا چطوری اسکلم
س " عالی توپ توپم تو چطوری
لیژونا " عالی
س " دال و دل کجان
شاینی " توی آبن
س " عاااااا شاینی داداش تیپت منو کشته لیژونا مواظب باش داداشتو ندزدن
لیژونا " تو هم مواظب داداش خودت باش 😂 چه دختر کشه داداشتو چند میدی بخرم
س " هوی دختره هیز حیا کن شاینی به این خواهرت حیا یاد بده
شاینی " اول تو شروع کردی
س " خابه خابه
جیون " سومی این یه هفته کدوم گوری بودی ها
س" جیون جونم با اجازتون داشتم بوکس تمرین میکردم و چطور یه دختر اشرافی باشم و از این قرطی بازیا
جیون " اها .
( خوب دوستان . جیون " ج . شاینی "ش . " لیژونا " ل . سانی " سا . هیون " ه . " دلین و دالین " دال و دل )
ه " میگم سومی حوصلت از بوکس سر نمیره
س" نه عشقم وقتی یکی بخواد دخلمو بیاره مثل چی تا میخوره میزنمش
ه " بابا خشن
دال " سلام بر دوستان عزیز
ل " عه دالین اومدی پس دلین کو
( بقیش جا نشد
امروز جشن بزرگیه
جشن ۱۰۰۰ مین سالگرد دریای سیاه هستش و هر سال برامون یه پیشگویی داره تا امسال که همچی خوب و آروم بود و ببینیم که قراره چی پیش بیاد
( سومی" س ، بابای سومی " بس ، مامان سومی " مس ، سوهیون " سه .. چیکار کنم همه س داره خخخ )
س " بابایی کی قراره حرکت کنیممممم
بس " واییییییییییی دختر این دقیقا ۲۴ مین باره میپرسی الان حرکت میکنیم دیگه
س" بیبشید خووو ( لوس میکنه خودشو /: )
مس " سومی جان صبر داشته باش داداشت بیاد
س" خو مامان تا سوهیون ....
با اومد سوهیون حرفشون قطع شد
سه" هی سومی پشت سر من چی میگفتی هااااا
س " هیچی بابا تو ام دلت خوشه . راستی هی به من میگی چقدر دیر آماده میشی دیر آماده میشی جنابعالی الان نیم ساعته مارو معطل کردی اهع
سوهیون دماغ خواهر کوچولوش رو کشید و خنده کوتاهی کرد ( ای ننه کیوتا 🥲) که صدای سومی در اومد
س" اخخخخخ ول کن کندیش . مامان نیگاه کن گل پسرتو
سه " اولن که امشب بزرگترین جشنه ساله بایدم توی انتخاب لباس دقت کنم خوب ،
س " باشه منم خر شدم . ده حرکت کن بینم 😐😑
و بلخره کالسکه راه افتاد به سمت دریای سیاه حرکت کرد که خونهی پری دریایی ها بود
سومی خیلی بی قرار بود چون قرار بود بره پیش دوستاش مخصوصا دالین و دلین که دال و دل بهشون میگن 😑😂
( پرش زمانی مکان جشن )
بلخره رسیدیم اخیش ولی عجب لباسی دارما عشق کنین ( پارت بعدی عکس لباس سومی و داداششو براتون میذارم ) یه لباس بلند مشکی که پفش کمه و یه شنل مشکی ستش و یه کفش مشکی با نگین کاری روش چه تیپی زدم
که چشمم به سوهیون افتاد ای خواهر قربونت بشه امشب ندزدنت صلوات 😂 چه تیپ دختر کشی داداشمم مثل ابجیش تیپ مشکی زده فداش شم 😎
بله دیگه ما اینیم و خوب دوستان بریم پیش اکیپمون
س" سلام بر اسکلای اکیپ
کل بچه ها " سلام شر اکیپ
س" نبابا
لیژونا " اره بابا چطوری اسکلم
س " عالی توپ توپم تو چطوری
لیژونا " عالی
س " دال و دل کجان
شاینی " توی آبن
س " عاااااا شاینی داداش تیپت منو کشته لیژونا مواظب باش داداشتو ندزدن
لیژونا " تو هم مواظب داداش خودت باش 😂 چه دختر کشه داداشتو چند میدی بخرم
س " هوی دختره هیز حیا کن شاینی به این خواهرت حیا یاد بده
شاینی " اول تو شروع کردی
س " خابه خابه
جیون " سومی این یه هفته کدوم گوری بودی ها
س" جیون جونم با اجازتون داشتم بوکس تمرین میکردم و چطور یه دختر اشرافی باشم و از این قرطی بازیا
جیون " اها .
( خوب دوستان . جیون " ج . شاینی "ش . " لیژونا " ل . سانی " سا . هیون " ه . " دلین و دالین " دال و دل )
ه " میگم سومی حوصلت از بوکس سر نمیره
س" نه عشقم وقتی یکی بخواد دخلمو بیاره مثل چی تا میخوره میزنمش
ه " بابا خشن
دال " سلام بر دوستان عزیز
ل " عه دالین اومدی پس دلین کو
( بقیش جا نشد
۵.۹k
۲۰ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.