"𝐦𝐲 𝐝𝐚𝐝𝐝𝐲"
"𝐦𝐲 𝐝𝐚𝐝𝐝𝐲"
"ویو انالی'"
چرا دلم همچین چییزه حال به هم زنی و میخواد؟؟
میخوام خوو
من تا به حال این کارو کردم؟
نه...
عه ارععع کردم
اونش ب که از الیا قایمم کرد
هعی
الان کجاسست ؟؟
گوشیو برداشتم
بعد از چند بوق
ته: جان؟
انا: کجایی؟
ته: خونه جونگکوکم ...چطور؟
ای عوضی من اینجا تنهام پاشده رفتهدپیشه جونگکوک
انا: لطفااا بیا خونهه تروخداا بدووو دیگه( گریه مصنوعی
ته: انا می شده...ال..الان میام
گوشیو قط کردم ...ها ها 😎
بعد از ۱۵ دقیقه تهیونگ و اجوما پشت سرشش امدن داخل اتاق
ته: چی چییشده
اجوما: دخترم حالت خوبه؟
رو تخت نشستم
انا: من خوبم
اجوما: پس چیشده ؟
انا: اجوما جونم ..اشتباه شده میتونی بری
اجوما: باشه
اجوما درو بست و رفت
ته: ببینم ازار داریییی؟؟
انا: ارع( ذوق
ته: چیشده؟
انا: دلم یچییزی میخواد ..ویاره شدیدی بهش کردم
ته: چی؟
به پایین تنش نگاه کردم
واقعا چطوری بگم ؟
منی که بدمم میومد
ته: هوم؟
همینطوری به پاایین تنش زول زده بودم
ته:انا؟
سرمو بلند کردم طرفش
ته: تو..مگه بدت نمیومد
نیشم باز شد
انا: من قربونت برم که خودت میفهمیییی( ذوق خرکی)
ته: حالت خوبه؟؟...نه
انا: اخه پرا؟
ته: اگه این کارو کنی کم کم کارایه دیگه هم میکنیم نمیشه که تو نمیتونی سه ماهم صبر کن
حرصم گرفت
انا: نه( جیغ
ته: انا شوخی ندارماا
انا: لطفاااا...خودت میگفتی این کارو بکنمم.الان که میخوام میگی نه....تروخداا بابا جون دهنم چه ربطی به بچه دارهه...هیچ اتفاقی نمیوفته قول میدمم ...لطفااا
ته: دندونتتت بخوره بهششش....
انا: چشش
....................
بعد از چییز زدن
ته: اییی...تو که بلدی چرا زودتر این کارو نمیکردی؟..اصلا چیشد به این فکر افتادی؟
انا: خب...ابنبات خوردم بعد یاد اون شب که زیر پتو قایمم کردی افتادم بعدم که گفتم بیایی
تهیونگو فک کنم دوبار به اوج رسوندم
ته: یعنی ویراشو کردی ؟
انا: گفتم که...اره یجورایی انگار بد جور میخواستمشش
ته: وایسا ...وایسا فقط
"ویو انالی'"
چرا دلم همچین چییزه حال به هم زنی و میخواد؟؟
میخوام خوو
من تا به حال این کارو کردم؟
نه...
عه ارععع کردم
اونش ب که از الیا قایمم کرد
هعی
الان کجاسست ؟؟
گوشیو برداشتم
بعد از چند بوق
ته: جان؟
انا: کجایی؟
ته: خونه جونگکوکم ...چطور؟
ای عوضی من اینجا تنهام پاشده رفتهدپیشه جونگکوک
انا: لطفااا بیا خونهه تروخداا بدووو دیگه( گریه مصنوعی
ته: انا می شده...ال..الان میام
گوشیو قط کردم ...ها ها 😎
بعد از ۱۵ دقیقه تهیونگ و اجوما پشت سرشش امدن داخل اتاق
ته: چی چییشده
اجوما: دخترم حالت خوبه؟
رو تخت نشستم
انا: من خوبم
اجوما: پس چیشده ؟
انا: اجوما جونم ..اشتباه شده میتونی بری
اجوما: باشه
اجوما درو بست و رفت
ته: ببینم ازار داریییی؟؟
انا: ارع( ذوق
ته: چیشده؟
انا: دلم یچییزی میخواد ..ویاره شدیدی بهش کردم
ته: چی؟
به پایین تنش نگاه کردم
واقعا چطوری بگم ؟
منی که بدمم میومد
ته: هوم؟
همینطوری به پاایین تنش زول زده بودم
ته:انا؟
سرمو بلند کردم طرفش
ته: تو..مگه بدت نمیومد
نیشم باز شد
انا: من قربونت برم که خودت میفهمیییی( ذوق خرکی)
ته: حالت خوبه؟؟...نه
انا: اخه پرا؟
ته: اگه این کارو کنی کم کم کارایه دیگه هم میکنیم نمیشه که تو نمیتونی سه ماهم صبر کن
حرصم گرفت
انا: نه( جیغ
ته: انا شوخی ندارماا
انا: لطفاااا...خودت میگفتی این کارو بکنمم.الان که میخوام میگی نه....تروخداا بابا جون دهنم چه ربطی به بچه دارهه...هیچ اتفاقی نمیوفته قول میدمم ...لطفااا
ته: دندونتتت بخوره بهششش....
انا: چشش
....................
بعد از چییز زدن
ته: اییی...تو که بلدی چرا زودتر این کارو نمیکردی؟..اصلا چیشد به این فکر افتادی؟
انا: خب...ابنبات خوردم بعد یاد اون شب که زیر پتو قایمم کردی افتادم بعدم که گفتم بیایی
تهیونگو فک کنم دوبار به اوج رسوندم
ته: یعنی ویراشو کردی ؟
انا: گفتم که...اره یجورایی انگار بد جور میخواستمشش
ته: وایسا ...وایسا فقط
۲۶.۰k
۱۰ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.