احساس گمشده «۱۳»
احساس گمشده «۱۳»
_ واو ، چه خوشگل شدی
+ مرسیی
_ خب دیگه بریم
سوار ماشین شدن و رسیدن به ساحل ، هوا تاریک بود و چراغای طلایی فضا رو رمانتیک میکرد .
شروع به قدم زدن کردن و صدای موج ها آرامش خالص رو بهشون هدیه میداد .
کوک دست های همسرش رو توی دستهاش گرفت و گفت :
_ اینجا از چیزی که فکر میکردم خیلی بهتره
+ میتونم تا صبح اینجا قدم بزنم و دریا رو تماشا کنم
_ ولی من میخام تا صبح صدای تورو در حالی که اسممو داد میزنی بشنوم .
+ هیییی چی میگیییی « یکی میزنه به بازوش »
_ اخ دردم گرفت
+ حقتههه
_ چیه مگه نمیتونم با خانومم لاس بزنم ؟
+ نخیرم
_ اونوقت چرا ؟
+ چون خجالت میکشم
_ اوه خانوم جئون فکر کنم دوباره امشب تا صبح بیدار باشیم
+ چرا ؟
_ چون بفهمی که نباید از شوهرت خجالت بکشی
+ هی من گشنمه ، بریم اون رستورانه
_ شما امر کنید بانو
به سمت رستوران رفتن و میزی رو انتخاب کردن که از کنارشون دریا رو میدیدن .
^ چی میل دارین ؟
بعد از دادن سفارش ، هردو نگاهشون به دریا بود که دوهی با شنیدن صدای فردی به سمتش برگشت و با فردی مواجه شد که ……
_ واو ، چه خوشگل شدی
+ مرسیی
_ خب دیگه بریم
سوار ماشین شدن و رسیدن به ساحل ، هوا تاریک بود و چراغای طلایی فضا رو رمانتیک میکرد .
شروع به قدم زدن کردن و صدای موج ها آرامش خالص رو بهشون هدیه میداد .
کوک دست های همسرش رو توی دستهاش گرفت و گفت :
_ اینجا از چیزی که فکر میکردم خیلی بهتره
+ میتونم تا صبح اینجا قدم بزنم و دریا رو تماشا کنم
_ ولی من میخام تا صبح صدای تورو در حالی که اسممو داد میزنی بشنوم .
+ هیییی چی میگیییی « یکی میزنه به بازوش »
_ اخ دردم گرفت
+ حقتههه
_ چیه مگه نمیتونم با خانومم لاس بزنم ؟
+ نخیرم
_ اونوقت چرا ؟
+ چون خجالت میکشم
_ اوه خانوم جئون فکر کنم دوباره امشب تا صبح بیدار باشیم
+ چرا ؟
_ چون بفهمی که نباید از شوهرت خجالت بکشی
+ هی من گشنمه ، بریم اون رستورانه
_ شما امر کنید بانو
به سمت رستوران رفتن و میزی رو انتخاب کردن که از کنارشون دریا رو میدیدن .
^ چی میل دارین ؟
بعد از دادن سفارش ، هردو نگاهشون به دریا بود که دوهی با شنیدن صدای فردی به سمتش برگشت و با فردی مواجه شد که ……
۱.۰k
۰۴ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.