پارت 1 برادر ناتنی ✨🌚
امروز قرار بود برم مدرسه
خیلی میترسیدم
خب من خودمو معرفی کنم من ا.ت هستم
17 سالمه یازدهم را میخونم رشتم انسانیه
یه دختر خوشگل. کیوت. مهربون. لجباز هستم
بلکه الان تو فکر هستین چرا میترسم
من تو مدرسه خودم برا من قلدری میکنن
ویو ا.ت
صبح با داده خانم مدیر از خواب بیدار شدم
خانم مدیر: ا.ت بیا اینجااااا "داد شدید"
(علامت ا.ت+)
+بله خانم مدیر چی شده
خانم مدیر: تو از اتاق من کاغذای مربوط به لونا رو دزدیدی
+خانم مدیر چی میگین من چرا باید دوزدی کنم مگه
خانم مدیر: دروغ نگو دختره هرزره
+خانوم مدیر اخه من...
با سوزشی تو صورتم حس کردم این اولین بارش نبود به من سیلی میزد بدون چیزی گفتن رفتم اتاقم
د. اتاق باز شد دوباره لونا اومده بود
(علامت لونا♡)
♡ا.ت ببین من به مدیر گفتم کاغذای منو دزدیدی اما عصبانی بودم ببخشید
+لونا ببین من میدونم عاشق جونگکوک هستی
منم عاشق جونگ کوکم اما بخاطر تو از عشقم دست کشیدم که تو ناراحت نباشی اما الان تو با من چیکار میکنی اخه
مگه من با تو چیکار کردم به جز خوبی
♡من ببخشید
+لونا از اتاق رفت نمیدونم درد لونا چیه هم دوست صمیمیمه هم برام قلدری میکنه
این موضوع هارو ولش کردم رفتم یه دوش 10 مینی گرفتم اومدم بیرون لباس فرم مدرسه را پوشیدم
ویو مدرسه
رفتم به مدرسه
اه دوباره این قلدار ها اومدن
(علامت جونگکوک_)
_اووو ا.ت خانم اومده
+چی میخوای جونگکوک
_هیچی وقت میخوام یکم کوچولو رو اذیت کنم حال کنم
+اها دوباره شروع شد
"دلش"
ویو 20 مین بعد
امروز خیلی کتمک زدن
کاش میمردم
رفتم کلاس همه داشتن به من نگاه میکردن
رفتم تو جای خودم نشستم
معلم اومد
درس داد
ویو بعد زنگ
رفتم برای خودم کیک و شیر موز خریدم
رفتم تو جای همیشگیم نشستم داشتم کیکم را میخردم که یکی از سرم ابو ریخت
میدونستم اکیپ جونگکوکه اما بدونه چیزی گفتن از جام بلند شدم داشتم میرفتم که یکی از موهام کشید
_اووووو کوچولو داری فرار میکنی
+اره
چی از جونم میخوای ها بسه بسهههه"داد، گریه"
فرار کردم رفتم کلاس نشستم
ویو به درس
معلم داشت درس میداد
مدیر اومد
مدیر: خب بچه ها
برا 1 هفته میرین اردو
همه: یسسسس"داد"
+بجز من که نمیخواستم برم
اما مجبور بودم برم
مدیر: اسم اونهای را میگم تو یک اتاق میخوابن
تهیونگ و لونا
کانگ و جیمین
ا.ت و جونگکوک
....
.......
..........
+چی اقای مدیر میشه من نیام به اردو
مدیر: اجباریه باید بیای
+بدون حرف زدن نشستم سر جام
ویو به روز اردو
رفتیم هتل
چقدر با لونا حرف زدم که بیا جایمون را عوض کنیم اما میترسید
داشتم تو اتاقم به گوشیم نگاه میکردم که
صدا های از پذیرای شنیدم
ترسیدم رفتم اتاق جونگکوک صدای اب میومد
+جونگکوک جونگکوک"اروم"
صدامو نشنید داشتم میرفتم پایین که یکی دستم را گرفت چرخوند
_چرا اومدی به اتاقم
+از پذیرای صدا های میومد منم ترسیدم اومدم بهت بگم برو ببین
_صبر کن
+رفت چند دقیقه گذشت
جونگکوک داد زد
_اخخخخخخخ
خیلی میترسیدم
خب من خودمو معرفی کنم من ا.ت هستم
17 سالمه یازدهم را میخونم رشتم انسانیه
یه دختر خوشگل. کیوت. مهربون. لجباز هستم
بلکه الان تو فکر هستین چرا میترسم
من تو مدرسه خودم برا من قلدری میکنن
ویو ا.ت
صبح با داده خانم مدیر از خواب بیدار شدم
خانم مدیر: ا.ت بیا اینجااااا "داد شدید"
(علامت ا.ت+)
+بله خانم مدیر چی شده
خانم مدیر: تو از اتاق من کاغذای مربوط به لونا رو دزدیدی
+خانم مدیر چی میگین من چرا باید دوزدی کنم مگه
خانم مدیر: دروغ نگو دختره هرزره
+خانوم مدیر اخه من...
با سوزشی تو صورتم حس کردم این اولین بارش نبود به من سیلی میزد بدون چیزی گفتن رفتم اتاقم
د. اتاق باز شد دوباره لونا اومده بود
(علامت لونا♡)
♡ا.ت ببین من به مدیر گفتم کاغذای منو دزدیدی اما عصبانی بودم ببخشید
+لونا ببین من میدونم عاشق جونگکوک هستی
منم عاشق جونگ کوکم اما بخاطر تو از عشقم دست کشیدم که تو ناراحت نباشی اما الان تو با من چیکار میکنی اخه
مگه من با تو چیکار کردم به جز خوبی
♡من ببخشید
+لونا از اتاق رفت نمیدونم درد لونا چیه هم دوست صمیمیمه هم برام قلدری میکنه
این موضوع هارو ولش کردم رفتم یه دوش 10 مینی گرفتم اومدم بیرون لباس فرم مدرسه را پوشیدم
ویو مدرسه
رفتم به مدرسه
اه دوباره این قلدار ها اومدن
(علامت جونگکوک_)
_اووو ا.ت خانم اومده
+چی میخوای جونگکوک
_هیچی وقت میخوام یکم کوچولو رو اذیت کنم حال کنم
+اها دوباره شروع شد
"دلش"
ویو 20 مین بعد
امروز خیلی کتمک زدن
کاش میمردم
رفتم کلاس همه داشتن به من نگاه میکردن
رفتم تو جای خودم نشستم
معلم اومد
درس داد
ویو بعد زنگ
رفتم برای خودم کیک و شیر موز خریدم
رفتم تو جای همیشگیم نشستم داشتم کیکم را میخردم که یکی از سرم ابو ریخت
میدونستم اکیپ جونگکوکه اما بدونه چیزی گفتن از جام بلند شدم داشتم میرفتم که یکی از موهام کشید
_اووووو کوچولو داری فرار میکنی
+اره
چی از جونم میخوای ها بسه بسهههه"داد، گریه"
فرار کردم رفتم کلاس نشستم
ویو به درس
معلم داشت درس میداد
مدیر اومد
مدیر: خب بچه ها
برا 1 هفته میرین اردو
همه: یسسسس"داد"
+بجز من که نمیخواستم برم
اما مجبور بودم برم
مدیر: اسم اونهای را میگم تو یک اتاق میخوابن
تهیونگ و لونا
کانگ و جیمین
ا.ت و جونگکوک
....
.......
..........
+چی اقای مدیر میشه من نیام به اردو
مدیر: اجباریه باید بیای
+بدون حرف زدن نشستم سر جام
ویو به روز اردو
رفتیم هتل
چقدر با لونا حرف زدم که بیا جایمون را عوض کنیم اما میترسید
داشتم تو اتاقم به گوشیم نگاه میکردم که
صدا های از پذیرای شنیدم
ترسیدم رفتم اتاق جونگکوک صدای اب میومد
+جونگکوک جونگکوک"اروم"
صدامو نشنید داشتم میرفتم پایین که یکی دستم را گرفت چرخوند
_چرا اومدی به اتاقم
+از پذیرای صدا های میومد منم ترسیدم اومدم بهت بگم برو ببین
_صبر کن
+رفت چند دقیقه گذشت
جونگکوک داد زد
_اخخخخخخخ
۴.۳k
۲۵ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.