ته کلاس، ردیف آخر، صندلی آخر
کتاب ته کلاس، ردیف آخر، صندلی آخر نوشته لوئیس سکر را میخوانم و با بسیاری از لحظاتی که در کتاب توصیف شده، چه در جایگاه نوجوان سابق و چه بهعنوان بزرگسالی که مدتهاست با نوجوانها ارتباط نزدیک دارد و کارگاههای گفتگومحور با آنها برگزار کرده، همزادپنداری میکنم. سکر در این کتاب بهخوبی نوجوان را نشان داده است؛ دلمشغولیها، هیجانها، تنهاییها، دلنگرانیها و دوستداشتنهایشان را.
نوجوانی دوره عجیبی است، ترکیبی از همه آنچه در بالا گفته شد؛ دورهای که نوجوان در میانه گذار از کودکی تلاش میکند با بزرگسالان جوان همانندسازی کند. ویژگی بارز و گاهی دردسرساز این دوره بلوغ است؛ بلوغ جنسی اتفاق میافتد درحالیکه نوجوان در سایر جنبههای عاطفی، جسمی، عقلی و اجتماعی از پختگی کافی برخوردار نیست. از این جهت نوجوانی شاید فرق زیادی با کودکی نداشته باشد: نوجوان راه میافتد و بهسرعت این مراحل را طی میکند، بهگونهای که گاهی خودش و اطرافیان غافلگیر میشوند، بااینحال، درست مانند کودکی که بهتازگی راه رفتن را آغاز کرده، نیازمند حمایت و همراهی است؛ البته بهگونهای که استقلال و منحصربهفرد بودنش هم بهرسمیت شناخته شود. آنچه ما بزرگسالان در کنار نوجوانان میتوانیم به آنها بدهیم بیش از هر چیز همراهی و درک کردن است؛ اینکه نوجوان را همانگونه که هست، بپذیریم و دوستش داشته باشیم.
بااینحال، نوجوانی در بین ما گم شده است، حتی گاهی بیش از کودکی. ما یادمان میرود که نوجوانها در چه برزخی گرفتار شدهاند، گاهی حتی در برزخ انتخاب یک واژه یا حرکت ساده برای بیان یک حس یا کنار آمدن و درونی کردن ارزشها در چارچوبهای فرهنگی جامعه و خانواده.
نوجوان هنوز مرزها را درونی نکرده و این از جهاتی بسیار هم خوب است: اجازه میدهد پرسش کند، به چالش بکشد و افقهای بلندتری برای خودش تصور کند. درواقع این ویژگی همان انگیزهای است که منجر میشود به پیشروی و هویتسازی. خودمختاری و سرکشیهای این دوره، بلندپروازیها، نوسانهای رفتاری و حتی هدفگذاریهای متغیر همه بخشی از فرایند هویتسازی نوجوانی است. یادمان باشد نوجوانان و نوجوانی را دوباره ببینیم و همانطور که هست بپذیریم، گاهی حتی دلواپسیها و شوقهای نوجوانی خودمان را با آنها بهاشتراک بگذاریم و مرور کنیم، بگذاریم آنها بدانند که این دوران میگذرد و تنها نیستند، نگران نشویم و برچسب نزنیم؛ بلکه همراهی کنیم تا این گذار بهسلامت اتفاق بیفتد و انسانی مستقل، پویا و باانگیزه پا به دوره جوانی بگذارد و آماده بالندگی شود.
برای شروع، اگر نوجوانی اطرافتان هست یا حتی نیست، اگر دلتان برای نوجوانیتان تنگ شده یا نشده، باز هم کتاب ته کلاس، ردیف آخر، صندلی آخر خواندنی است و پر از لحظههای یافتنی!
#الهام_فخرایی
نوجوانی دوره عجیبی است، ترکیبی از همه آنچه در بالا گفته شد؛ دورهای که نوجوان در میانه گذار از کودکی تلاش میکند با بزرگسالان جوان همانندسازی کند. ویژگی بارز و گاهی دردسرساز این دوره بلوغ است؛ بلوغ جنسی اتفاق میافتد درحالیکه نوجوان در سایر جنبههای عاطفی، جسمی، عقلی و اجتماعی از پختگی کافی برخوردار نیست. از این جهت نوجوانی شاید فرق زیادی با کودکی نداشته باشد: نوجوان راه میافتد و بهسرعت این مراحل را طی میکند، بهگونهای که گاهی خودش و اطرافیان غافلگیر میشوند، بااینحال، درست مانند کودکی که بهتازگی راه رفتن را آغاز کرده، نیازمند حمایت و همراهی است؛ البته بهگونهای که استقلال و منحصربهفرد بودنش هم بهرسمیت شناخته شود. آنچه ما بزرگسالان در کنار نوجوانان میتوانیم به آنها بدهیم بیش از هر چیز همراهی و درک کردن است؛ اینکه نوجوان را همانگونه که هست، بپذیریم و دوستش داشته باشیم.
بااینحال، نوجوانی در بین ما گم شده است، حتی گاهی بیش از کودکی. ما یادمان میرود که نوجوانها در چه برزخی گرفتار شدهاند، گاهی حتی در برزخ انتخاب یک واژه یا حرکت ساده برای بیان یک حس یا کنار آمدن و درونی کردن ارزشها در چارچوبهای فرهنگی جامعه و خانواده.
نوجوان هنوز مرزها را درونی نکرده و این از جهاتی بسیار هم خوب است: اجازه میدهد پرسش کند، به چالش بکشد و افقهای بلندتری برای خودش تصور کند. درواقع این ویژگی همان انگیزهای است که منجر میشود به پیشروی و هویتسازی. خودمختاری و سرکشیهای این دوره، بلندپروازیها، نوسانهای رفتاری و حتی هدفگذاریهای متغیر همه بخشی از فرایند هویتسازی نوجوانی است. یادمان باشد نوجوانان و نوجوانی را دوباره ببینیم و همانطور که هست بپذیریم، گاهی حتی دلواپسیها و شوقهای نوجوانی خودمان را با آنها بهاشتراک بگذاریم و مرور کنیم، بگذاریم آنها بدانند که این دوران میگذرد و تنها نیستند، نگران نشویم و برچسب نزنیم؛ بلکه همراهی کنیم تا این گذار بهسلامت اتفاق بیفتد و انسانی مستقل، پویا و باانگیزه پا به دوره جوانی بگذارد و آماده بالندگی شود.
برای شروع، اگر نوجوانی اطرافتان هست یا حتی نیست، اگر دلتان برای نوجوانیتان تنگ شده یا نشده، باز هم کتاب ته کلاس، ردیف آخر، صندلی آخر خواندنی است و پر از لحظههای یافتنی!
#الهام_فخرایی
۵۶.۱k
۰۷ فروردین ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.