پارت39
پارت39
ویو نویسنده
ته و کوک لباس هاشون رو میپوشن و
از اتاق میرن بیرو رقتی رفتم سمت میز همه سروشو روی میز بود و خوابیده بودن
کوک. میگم ساعت چنده؟
ته. 3:37دقیقه صبحه(تعجب)
کوک. چییییی؟! الان ما بریم خونه که اجوما کلمون رو میکنه
ته. آیشششش، مجبوریم، هنوز درد داری؟
کوک. اره ولی کمتر شده
ته. خیلی خب بیا بچه ها رو بیدار کنیم بریم سر راه برات قرص بگیرم
کوک. اوهوم
ته و کوک رفتن یکی یکی پسرا رو بیدار کردن و رفتن سمت ماشینا سوار
شدن و راه افتادن سمت عمارت پسرا هم داخل ماشین خواب بودن که تهیونگ به راننده گفت جلوی داروخانه
وایسه و رفت برای کوک قرص خرید و با اب که توی ماشین بود داد بهش
تقریبا بعد 10مین رسیدن عمارت تهیونگ و کوک دوباره بچه ها رو بیدار کردن رفتن داخل که اجوما با بغض اومد سمتشون
اجوما. هیچ معلوم هست کجایین؟ چرا حداقل ی زنگ نزدین خبر بدین که تا الان موندین بار(بغض)
تهیونگ. ببخشید اجوما اخه ساعت از دستمون در رفت
اجوما. که ساعت از دستتون در رفت ها؟(با جارو افتا دنبالشون)
جیمین. ببخشید اجوما ببخشید(خنده_دوییدن)
جین. غلط کردیم اجوما شما ببخشید(دوییدن)
اجوما. وایسین کاریتون ندارم
یونگی. اگه کارمون نداری پس میخوای با اون جارو چیکار کنی؟
ته. میخواهد فرویش کند در درون تو (خنده)
کوک جیمین ناجین.(جر خوردن)
یونگی. اجوما بیا دست از سر من بردار مردم انقد دوییدم اینا دارن مسخره میکنن بیا بیوفت دانبال اینا(دوییدن)
اجوما. اول باید به حساب توی گوربه برسم بعد نوبت اونا هم میشه چون تو از همشون بزرگتری
یونگی.
ویو نویسنده
ته و کوک لباس هاشون رو میپوشن و
از اتاق میرن بیرو رقتی رفتم سمت میز همه سروشو روی میز بود و خوابیده بودن
کوک. میگم ساعت چنده؟
ته. 3:37دقیقه صبحه(تعجب)
کوک. چییییی؟! الان ما بریم خونه که اجوما کلمون رو میکنه
ته. آیشششش، مجبوریم، هنوز درد داری؟
کوک. اره ولی کمتر شده
ته. خیلی خب بیا بچه ها رو بیدار کنیم بریم سر راه برات قرص بگیرم
کوک. اوهوم
ته و کوک رفتن یکی یکی پسرا رو بیدار کردن و رفتن سمت ماشینا سوار
شدن و راه افتادن سمت عمارت پسرا هم داخل ماشین خواب بودن که تهیونگ به راننده گفت جلوی داروخانه
وایسه و رفت برای کوک قرص خرید و با اب که توی ماشین بود داد بهش
تقریبا بعد 10مین رسیدن عمارت تهیونگ و کوک دوباره بچه ها رو بیدار کردن رفتن داخل که اجوما با بغض اومد سمتشون
اجوما. هیچ معلوم هست کجایین؟ چرا حداقل ی زنگ نزدین خبر بدین که تا الان موندین بار(بغض)
تهیونگ. ببخشید اجوما اخه ساعت از دستمون در رفت
اجوما. که ساعت از دستتون در رفت ها؟(با جارو افتا دنبالشون)
جیمین. ببخشید اجوما ببخشید(خنده_دوییدن)
جین. غلط کردیم اجوما شما ببخشید(دوییدن)
اجوما. وایسین کاریتون ندارم
یونگی. اگه کارمون نداری پس میخوای با اون جارو چیکار کنی؟
ته. میخواهد فرویش کند در درون تو (خنده)
کوک جیمین ناجین.(جر خوردن)
یونگی. اجوما بیا دست از سر من بردار مردم انقد دوییدم اینا دارن مسخره میکنن بیا بیوفت دانبال اینا(دوییدن)
اجوما. اول باید به حساب توی گوربه برسم بعد نوبت اونا هم میشه چون تو از همشون بزرگتری
یونگی.
۵.۴k
۰۲ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.