☆ دیدار دوباره ؟ ☆
☆ دیدار دوباره ؟ ☆
{ P ۴ }
لیوان آب رو پر کردی و آوردی که دیدی تهیونگ داره گوشیت رو نگاه میکنه ، گوشیت رمز نداشت چون سوهی بیشتر اوقات گوشی تورو بر میداشت و بازی میکرد.
سمتش رفتی و لیوان آب رو روی میز گذاشتی
ا/ت : گوشیمو بده
تهیونگ بلند شد و دقیقا رو به روت وایساد
ته : این ، این چه معنی میده ؟
ا/ت : گوشیم رو بده
ته : سوهی دختر منه ؟
ا/ت : جوابتو نمیدم گوشیم رو بده
ته : که جوابمو نمیدی ؟ ، اوکی
تهیونگ تورو براید استایل بلند کرد و به سمت یکی از اتاق ها برد و درو قفل کرد و تورو گذاشت زمین
☆ ذهن مریضت رو بشور 😔☆
ا/ت : حواست هست ؟ تو خونه ی خودم ، خودمو میدزدی؟؟
ته : تا جوابمو ندی هیچ جا نمیری
ا/ت : چی میخوای بشنوی ؟ ، از من چی میخوای ؟
نزدیکت شد و تو هی عقب تر و عقب تر میرفتی که خوردی به دیوار
ته : ازت یه سوال پرسیدم حالا جوابشو میخوام " بم "
ا/ت : واقعا میخوای بشنوی ؟
ته : اگه نمیخواستم نمی پرسیدم
ا/ت : اره ، سوهی دخترته ، راضی شدی ؟
بعد از چند لحظه گفت
ته : تو ...
میخواست ادامه حرفاش رو بزنه که صدای سوهی از پشت در به گوش رسید
ا/ت : برو تو حموم قایم شو ، بدو " آروم "
تهیونگ رفت توی حموم ، در اتاقت باز کردی و سوهی پرید بغلت
سوهی : مامانیییی ، کی بریم ؟
ا/ت : میریم پرنسس
سوهی : میدونی مامان
ا/ت : چیو ؟
سوهی : فردا جلسه پدر و مادراس فردا قراره همه با پدر و مادر هاشون بیان ، داشتم فکر میکردم خوب میشد اگه ماهم با بابا میرف...
نزاشتی حرفش رد تموم کنه و گفتی
ا/ت : فکر کنم درباره ش صحبت کرده بودیم مگه نه پرنسس " لبخند تلخ "
سوهی : باشه
ا/ت : خبب بریم ؟ ، فقط تو برو بیرون منتظرم باش تا من بیام
سوهی : باشه مامانی
بعد از رفتن سوهی در حموم رو باز کردی و گفتی
ا/ت : بعد از اینکه ما رفتیم تو هم برو ، درد سر درست نکن
روت رو برگردوندی که بری که دستت از طرف کسی کشیده شد
ادامه دارد ...
شرط پارت بعد
۲۰:« لایک ❤️
{ P ۴ }
لیوان آب رو پر کردی و آوردی که دیدی تهیونگ داره گوشیت رو نگاه میکنه ، گوشیت رمز نداشت چون سوهی بیشتر اوقات گوشی تورو بر میداشت و بازی میکرد.
سمتش رفتی و لیوان آب رو روی میز گذاشتی
ا/ت : گوشیمو بده
تهیونگ بلند شد و دقیقا رو به روت وایساد
ته : این ، این چه معنی میده ؟
ا/ت : گوشیم رو بده
ته : سوهی دختر منه ؟
ا/ت : جوابتو نمیدم گوشیم رو بده
ته : که جوابمو نمیدی ؟ ، اوکی
تهیونگ تورو براید استایل بلند کرد و به سمت یکی از اتاق ها برد و درو قفل کرد و تورو گذاشت زمین
☆ ذهن مریضت رو بشور 😔☆
ا/ت : حواست هست ؟ تو خونه ی خودم ، خودمو میدزدی؟؟
ته : تا جوابمو ندی هیچ جا نمیری
ا/ت : چی میخوای بشنوی ؟ ، از من چی میخوای ؟
نزدیکت شد و تو هی عقب تر و عقب تر میرفتی که خوردی به دیوار
ته : ازت یه سوال پرسیدم حالا جوابشو میخوام " بم "
ا/ت : واقعا میخوای بشنوی ؟
ته : اگه نمیخواستم نمی پرسیدم
ا/ت : اره ، سوهی دخترته ، راضی شدی ؟
بعد از چند لحظه گفت
ته : تو ...
میخواست ادامه حرفاش رو بزنه که صدای سوهی از پشت در به گوش رسید
ا/ت : برو تو حموم قایم شو ، بدو " آروم "
تهیونگ رفت توی حموم ، در اتاقت باز کردی و سوهی پرید بغلت
سوهی : مامانیییی ، کی بریم ؟
ا/ت : میریم پرنسس
سوهی : میدونی مامان
ا/ت : چیو ؟
سوهی : فردا جلسه پدر و مادراس فردا قراره همه با پدر و مادر هاشون بیان ، داشتم فکر میکردم خوب میشد اگه ماهم با بابا میرف...
نزاشتی حرفش رد تموم کنه و گفتی
ا/ت : فکر کنم درباره ش صحبت کرده بودیم مگه نه پرنسس " لبخند تلخ "
سوهی : باشه
ا/ت : خبب بریم ؟ ، فقط تو برو بیرون منتظرم باش تا من بیام
سوهی : باشه مامانی
بعد از رفتن سوهی در حموم رو باز کردی و گفتی
ا/ت : بعد از اینکه ما رفتیم تو هم برو ، درد سر درست نکن
روت رو برگردوندی که بری که دستت از طرف کسی کشیده شد
ادامه دارد ...
شرط پارت بعد
۲۰:« لایک ❤️
۸۳
۱۶ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.