استاد¹²
از دید کاوه
چشمام رو باز کردم
دیدم مثل بچه ها تو بغلم خوابه لبخند زدم
صورتش رو بوسیدم
+خانمم
_هوم
+پشو نازنینم
_میخوام بمونم تو بغلت
+باشه بمون
_ممنونم
از دید نازنین
لبخند رضایتی رو لبش بود
_به چی میخندی؟
+دیشب
خجالت کشیدم و سرم و انداختم زمین
+داری خجالت میکشی؟تو؟باورم نمیشه کارای دیشبت برعکس بود
_هم تو و هم من شب عوض میشیم
+چرا من؟
_یا دیشب یادت نیست یا خودتو زدی به اون راه
+خب همسرم دیگه چی
_من باید بگم همسرممم تو بگو خانمم
+باشه خانمم
_کاوه
+جانم
_واقعا دوست دختر نداشتی؟
+نچ
_چرا
+چون عاشق نشدم
_الان شدی؟
+خیلی زیاد
_هوم
+خب قشنگم امروز هم همینطور میگذرونی یا بلند میشی از جات
_چشم آقا سحرخیز
+پشو خانمم
_چرا میگی خانمم
+باشه آقام
_خیلی نمکی
+میدونم
از جامون بلند شدیم
کل جمعه رو به حرف من گذراندیم
صبح شنبه بلند شدم و صبحونه گذاشتم
_پشو استاد
+استاد؟(خابالود)
_اره پاشو
+باشه یه پنج دقیقه
_نچ پاشو خوابالو
+نمیخوام
بلد شدم کنارش ایستادم
_پشو دیرمون میشه بعدشم من زودتر باید بیام
+باشه
روی تخت نشست
دستمو گرفت و روی پاش نشستم
_کاوه الان؟
بغلم کرد
+همیشه میتونم توی بغلت بمونم خانمم
یکم گذشت و بلند شد
یه هودی مشکی و شلوار مشکی پوشید لعنتی یه تیپ جذاب داشت
_میشه لباساتو عوض کنی
+هوم چرا؟
_خیلی خوب داری به نظر میای
+خب بیام
_میکشمت
+حسود خانم دست چپم رو نگاه کن
یه حلقه انداخته بود
_خیلی ها هستن که براشون محم نیست و بازم میان برای حرف زدن
+مهم منم که پا نمیدم
_وای دیر میشه ها صبحونه بخور بریم
+نمیخوام بریم
_بخور
+من یه چند جایی کار دارم بدو تورو برسونم و بریم
_باشه
توی ماشین نشستیم و یکم گذشته بود
_چکار داری ؟
+میفهمی
یکم دور تر از در پیادم کرد
+ببخشید که اینجا پیاده ات کردم
_خوبه ایده خودم بوده
رفتم سر کلاس
*سلام
_سلام
*بهم زنگ نزدی
_اره اتفاقی افتاد که نمیشه دیگه باهم حرف بزنیم
*چه اتفاقی ؟
_ مسائل شخصی خودم
*اها
جامو عوض کردم و یکم جلوتر نشستم
جلوی من قریبی بود لاله قریبی
خیلی به کاوه میچسبید و معلوم بود که دوسش داره
کلاس اولمون با کاوه بود و کاوه یه کلاس دیگه داشت
چشمام رو باز کردم
دیدم مثل بچه ها تو بغلم خوابه لبخند زدم
صورتش رو بوسیدم
+خانمم
_هوم
+پشو نازنینم
_میخوام بمونم تو بغلت
+باشه بمون
_ممنونم
از دید نازنین
لبخند رضایتی رو لبش بود
_به چی میخندی؟
+دیشب
خجالت کشیدم و سرم و انداختم زمین
+داری خجالت میکشی؟تو؟باورم نمیشه کارای دیشبت برعکس بود
_هم تو و هم من شب عوض میشیم
+چرا من؟
_یا دیشب یادت نیست یا خودتو زدی به اون راه
+خب همسرم دیگه چی
_من باید بگم همسرممم تو بگو خانمم
+باشه خانمم
_کاوه
+جانم
_واقعا دوست دختر نداشتی؟
+نچ
_چرا
+چون عاشق نشدم
_الان شدی؟
+خیلی زیاد
_هوم
+خب قشنگم امروز هم همینطور میگذرونی یا بلند میشی از جات
_چشم آقا سحرخیز
+پشو خانمم
_چرا میگی خانمم
+باشه آقام
_خیلی نمکی
+میدونم
از جامون بلند شدیم
کل جمعه رو به حرف من گذراندیم
صبح شنبه بلند شدم و صبحونه گذاشتم
_پشو استاد
+استاد؟(خابالود)
_اره پاشو
+باشه یه پنج دقیقه
_نچ پاشو خوابالو
+نمیخوام
بلد شدم کنارش ایستادم
_پشو دیرمون میشه بعدشم من زودتر باید بیام
+باشه
روی تخت نشست
دستمو گرفت و روی پاش نشستم
_کاوه الان؟
بغلم کرد
+همیشه میتونم توی بغلت بمونم خانمم
یکم گذشت و بلند شد
یه هودی مشکی و شلوار مشکی پوشید لعنتی یه تیپ جذاب داشت
_میشه لباساتو عوض کنی
+هوم چرا؟
_خیلی خوب داری به نظر میای
+خب بیام
_میکشمت
+حسود خانم دست چپم رو نگاه کن
یه حلقه انداخته بود
_خیلی ها هستن که براشون محم نیست و بازم میان برای حرف زدن
+مهم منم که پا نمیدم
_وای دیر میشه ها صبحونه بخور بریم
+نمیخوام بریم
_بخور
+من یه چند جایی کار دارم بدو تورو برسونم و بریم
_باشه
توی ماشین نشستیم و یکم گذشته بود
_چکار داری ؟
+میفهمی
یکم دور تر از در پیادم کرد
+ببخشید که اینجا پیاده ات کردم
_خوبه ایده خودم بوده
رفتم سر کلاس
*سلام
_سلام
*بهم زنگ نزدی
_اره اتفاقی افتاد که نمیشه دیگه باهم حرف بزنیم
*چه اتفاقی ؟
_ مسائل شخصی خودم
*اها
جامو عوض کردم و یکم جلوتر نشستم
جلوی من قریبی بود لاله قریبی
خیلی به کاوه میچسبید و معلوم بود که دوسش داره
کلاس اولمون با کاوه بود و کاوه یه کلاس دیگه داشت
۲۵۵
۲۴ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.