فیک تهکوک★
فیک تهکوک★
مافیای من'؟!
خونه کوک:
کوک با جیمین بدجور مست کرده بودن طوری که حتی اسم شونم یادشون نبود![ینی در این حد]
جیمین نمیتونست راه بره و سعی کرد روی پای خودش وایسه و از کوک خداحافظی کرد و به سمت خونه خودش رفت
تهیونگ بعد از چند مین به اونجا رسید و در زد چند بار در زد ولی کوک در رو باز نکرده بود چون سعی میکرد روی پاهای خودش وایسه! تهیونگ صبر کرد و دیگه دری نزد ولی صبرش ته کشیده بود تا خواست دوباره زنگ در رو بزنه کوک در رو باز کرد
+چرا درو باز نمیکنی؟
×چیییی؟ ته دیر اومدیییی
+ببینم؟ تو مست کردی؟
×آرهههه
+معلومه زیاد خوردی
×آره خیلی زیاد خوردمممم
کوک با حالت مستی جواب میداد ته اومدش داخل خونه انگار تو خونه بمب ترکیده بود همه جا رو ریخت و پاش کرده بودن
+چرا خونه رو اینطوری کر...
تهیونگ تا خواست ادامه حرفشو بزنه کوک اونو با براید استایل بلند کرد و به اتاق برد
+هیییی چیکار میکنی؟
×هیس بیبی کوچولو!
+نه کوک!!
×هیشش
کوک بدون اینکه معطل کنه لباشو روی لبای بیبی کوچولوش گذاشتومکیدشون ته نمیدونست واقعا چیکار کنه!چون اولین بارش بود ولی کوک نه اون اولین بارش نبود. کوک بعد از چند مین لباشو برداشت و
×چرا نمیخای همراهی کنی بیبی؟
+کوک نه الان نه من خستم.
×میخام خستگیتو از بین ببرم. قول میدم چیزیت نشه
+....
و بعد کوک لباشو روی لبای ته گذاشت و خشن مک میزد ته اونو دوست داشت پس همراهیش کرد و کمی میترسید! بعد از چند مین کوک دندوناشو روی گردن تهیونگ گذاشت و براش مارک گذاشت اون مست بود پس هرکاری از پسش برمیومد لباسای تهیونگ رو درآورد و بعد هم لباسای خودش رو درآورد و روی سوراخ ته تنظیم کرد و برد توش محکم تلمبه زد
+آحححح
+عایییی درد دارهههه
×برام ناله کن بیبی
+کوک نکننن
×هیششش
+آاا...عاییییی
+عاحححح
+عاییی آحححح
و بعد چند مین از تهیونگ کشید بیرون و براش کیس مارک گذاشت تا اونو مال خودش کنه!......... بعد از گذاشتن کیس مارک لباشو سطحی بوسید دلش میخاست اونو چند انگشتی کنه پس این کارو انجام داد
اول یه انگشتش و بعد دومین انگشتش رو داخلش فرو برد
+عایییی
+عاححح نکن کوک
×کوک نه ددی!
+عایییی کوکیییی!
×هی کوچولو! زود باش ددی صدام کن(حالت مستی)
+باشه..باشه ددی!
و بعد چهارمین انگشتش رو واردش کرد تهیونگ خیلی ناله میکرد و نمیتونست تحمل کنه!و به سختی تحمل میکرد این همه عجله جونگکوک برای چی بود؟ نکنه اون فقط ته رو برای رفع نیازش میخواسته؟ نه نه! ته از این فکرا بیرون اومدش!
اون دیگه اینو بفاک داده بوددد
اگه بد بود ببخشید بار اولمه!
مافیای من'؟!
خونه کوک:
کوک با جیمین بدجور مست کرده بودن طوری که حتی اسم شونم یادشون نبود![ینی در این حد]
جیمین نمیتونست راه بره و سعی کرد روی پای خودش وایسه و از کوک خداحافظی کرد و به سمت خونه خودش رفت
تهیونگ بعد از چند مین به اونجا رسید و در زد چند بار در زد ولی کوک در رو باز نکرده بود چون سعی میکرد روی پاهای خودش وایسه! تهیونگ صبر کرد و دیگه دری نزد ولی صبرش ته کشیده بود تا خواست دوباره زنگ در رو بزنه کوک در رو باز کرد
+چرا درو باز نمیکنی؟
×چیییی؟ ته دیر اومدیییی
+ببینم؟ تو مست کردی؟
×آرهههه
+معلومه زیاد خوردی
×آره خیلی زیاد خوردمممم
کوک با حالت مستی جواب میداد ته اومدش داخل خونه انگار تو خونه بمب ترکیده بود همه جا رو ریخت و پاش کرده بودن
+چرا خونه رو اینطوری کر...
تهیونگ تا خواست ادامه حرفشو بزنه کوک اونو با براید استایل بلند کرد و به اتاق برد
+هیییی چیکار میکنی؟
×هیس بیبی کوچولو!
+نه کوک!!
×هیشش
کوک بدون اینکه معطل کنه لباشو روی لبای بیبی کوچولوش گذاشتومکیدشون ته نمیدونست واقعا چیکار کنه!چون اولین بارش بود ولی کوک نه اون اولین بارش نبود. کوک بعد از چند مین لباشو برداشت و
×چرا نمیخای همراهی کنی بیبی؟
+کوک نه الان نه من خستم.
×میخام خستگیتو از بین ببرم. قول میدم چیزیت نشه
+....
و بعد کوک لباشو روی لبای ته گذاشت و خشن مک میزد ته اونو دوست داشت پس همراهیش کرد و کمی میترسید! بعد از چند مین کوک دندوناشو روی گردن تهیونگ گذاشت و براش مارک گذاشت اون مست بود پس هرکاری از پسش برمیومد لباسای تهیونگ رو درآورد و بعد هم لباسای خودش رو درآورد و روی سوراخ ته تنظیم کرد و برد توش محکم تلمبه زد
+آحححح
+عایییی درد دارهههه
×برام ناله کن بیبی
+کوک نکننن
×هیششش
+آاا...عاییییی
+عاحححح
+عاییی آحححح
و بعد چند مین از تهیونگ کشید بیرون و براش کیس مارک گذاشت تا اونو مال خودش کنه!......... بعد از گذاشتن کیس مارک لباشو سطحی بوسید دلش میخاست اونو چند انگشتی کنه پس این کارو انجام داد
اول یه انگشتش و بعد دومین انگشتش رو داخلش فرو برد
+عایییی
+عاححح نکن کوک
×کوک نه ددی!
+عایییی کوکیییی!
×هی کوچولو! زود باش ددی صدام کن(حالت مستی)
+باشه..باشه ددی!
و بعد چهارمین انگشتش رو واردش کرد تهیونگ خیلی ناله میکرد و نمیتونست تحمل کنه!و به سختی تحمل میکرد این همه عجله جونگکوک برای چی بود؟ نکنه اون فقط ته رو برای رفع نیازش میخواسته؟ نه نه! ته از این فکرا بیرون اومدش!
اون دیگه اینو بفاک داده بوددد
اگه بد بود ببخشید بار اولمه!
۱.۱k
۱۶ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.