رمان جدیدددد🔥💥💥💥
رمان جدیدددد🔥💥💥💥
رُزِ وَحشی🩸🍷
پارت²
گفتم:خانوم مصری؟ ،گفت:بله بفرمایید ،ی جورایی میشه گفت ازش بدم میاد چون اخلاقش مث سگه هیچ همیشه تحقیر میکنه گفتم:بابت حقوق این ماه مزاحم شدم اگه میشه بدید ،گفت:خبری از حقوق این ماه نیست ،گفتم: یعنی چی من کار کردم حقمه حقوق این ماهم رو بگیرم ،گفت:چه زود یادت رفت با اون مشتری دعوا کردی و اون مشتری خواهر من بود و از الان ب بعد اخراجی ،گفتم:خانوم مصری اون مشتری ک شما خوب جلوه میدینش خواهرتونه درست ولی حق نداشت ب من توهین کنه و بگه یتیم ،گفت:راست گفته دیگه مگه یتیم نیستی ،گفتم:باشه من یتیم من مادر نداشتم شما ک مادر داشتیدو این وضعیت شماست حداقل بی مادر بزرگ شدم شرافت دارم چیزی گ شما ندارید شما با مادرتون پز بدید من با اون شرافتی ک دارم ،از در میخاستم برم بیرون ک ی چیز پرت شد جلوم بعد خانوم مصری گفت:نصف پولته سریع برو تا همونو هم ازت نگرفتم ،مجبور شدم غرورمو بشکنم و اون پول رو بردارم و بعد از اونجا بیرون زدم اشکام ریخت چقدر من بدبختم آخه تا چ حد آخه من این پولو خاستم چون الان ک میرم خونه باید دوباره پول رو بدم ب بابا ک بره زهر ماری بخره واسه خودش فشار زیادی رومه اینکه خرج دانشگاه و بابا و خونه رو میدم سخته رفتم خونه در رو باز کردم ک یهو بابا از موهام کشید و گفت:پول کجاست ،پولو دادم بهش ک پرتم کرد زمین و از خونه بیرون رفت پاشدم و ب سمت اتاق رفتم ب این فکر فرو رفتم ک اگه پول زهرماریای بابا رو ندم قطعا باز میزنتم حتا لازم باشه میبره میفروشتم وای خدانکنه چه فکر عنی میزنه ب سرم از بس وسایل خونه رو فروخته ک آلام ن تلوزیون داریم نه مبل نه بوفه هیچی فقط ی دونه فرش حالا باز ب اتاق من اصلا دست نزده چون وقتی میرم دانشگا قفل میکنم ک ی وقت وسایلای منم نبره بفروشه بدبخت شم لباسمو عوض کروم و لباس گشاد پوشیدم پارمیس تصویری زنگ زد برداشتم گوشی رو و گذاشتم رو میز گفت:به به سلام خانوم خانوما بازم ک لباس گشاد پوشیدی ی کم تنگ بپوش از بدنت ی لذتی ببریم دیگه ،گفتم:خرو نگاها یه جور میگی از بدنت لذت ببریم انگار هر شب میکنی ،بلند خندید گفت:والا من تاحالا با لباس جذب ندیدمت ک بخام حال کنم دا ،گفتم خب بس زر نزن ،گفت:دردو مرض ،گفتم راستی پارمیس میشه فردا منو بیای برداری بریم دانشگاه آخه حسش نی ک پیاده بیام ،گف:آره والا من از خدامه جیر توعم ک ماشینو دوس دالی به به به ،خندیدم گفتم:بلع بلع ،ماشین پارمیس ی 206......
رُزِ وَحشی🩸🍷
پارت²
گفتم:خانوم مصری؟ ،گفت:بله بفرمایید ،ی جورایی میشه گفت ازش بدم میاد چون اخلاقش مث سگه هیچ همیشه تحقیر میکنه گفتم:بابت حقوق این ماه مزاحم شدم اگه میشه بدید ،گفت:خبری از حقوق این ماه نیست ،گفتم: یعنی چی من کار کردم حقمه حقوق این ماهم رو بگیرم ،گفت:چه زود یادت رفت با اون مشتری دعوا کردی و اون مشتری خواهر من بود و از الان ب بعد اخراجی ،گفتم:خانوم مصری اون مشتری ک شما خوب جلوه میدینش خواهرتونه درست ولی حق نداشت ب من توهین کنه و بگه یتیم ،گفت:راست گفته دیگه مگه یتیم نیستی ،گفتم:باشه من یتیم من مادر نداشتم شما ک مادر داشتیدو این وضعیت شماست حداقل بی مادر بزرگ شدم شرافت دارم چیزی گ شما ندارید شما با مادرتون پز بدید من با اون شرافتی ک دارم ،از در میخاستم برم بیرون ک ی چیز پرت شد جلوم بعد خانوم مصری گفت:نصف پولته سریع برو تا همونو هم ازت نگرفتم ،مجبور شدم غرورمو بشکنم و اون پول رو بردارم و بعد از اونجا بیرون زدم اشکام ریخت چقدر من بدبختم آخه تا چ حد آخه من این پولو خاستم چون الان ک میرم خونه باید دوباره پول رو بدم ب بابا ک بره زهر ماری بخره واسه خودش فشار زیادی رومه اینکه خرج دانشگاه و بابا و خونه رو میدم سخته رفتم خونه در رو باز کردم ک یهو بابا از موهام کشید و گفت:پول کجاست ،پولو دادم بهش ک پرتم کرد زمین و از خونه بیرون رفت پاشدم و ب سمت اتاق رفتم ب این فکر فرو رفتم ک اگه پول زهرماریای بابا رو ندم قطعا باز میزنتم حتا لازم باشه میبره میفروشتم وای خدانکنه چه فکر عنی میزنه ب سرم از بس وسایل خونه رو فروخته ک آلام ن تلوزیون داریم نه مبل نه بوفه هیچی فقط ی دونه فرش حالا باز ب اتاق من اصلا دست نزده چون وقتی میرم دانشگا قفل میکنم ک ی وقت وسایلای منم نبره بفروشه بدبخت شم لباسمو عوض کروم و لباس گشاد پوشیدم پارمیس تصویری زنگ زد برداشتم گوشی رو و گذاشتم رو میز گفت:به به سلام خانوم خانوما بازم ک لباس گشاد پوشیدی ی کم تنگ بپوش از بدنت ی لذتی ببریم دیگه ،گفتم:خرو نگاها یه جور میگی از بدنت لذت ببریم انگار هر شب میکنی ،بلند خندید گفت:والا من تاحالا با لباس جذب ندیدمت ک بخام حال کنم دا ،گفتم خب بس زر نزن ،گفت:دردو مرض ،گفتم راستی پارمیس میشه فردا منو بیای برداری بریم دانشگاه آخه حسش نی ک پیاده بیام ،گف:آره والا من از خدامه جیر توعم ک ماشینو دوس دالی به به به ،خندیدم گفتم:بلع بلع ،ماشین پارمیس ی 206......
۴.۰k
۲۶ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.