پارت ۴

پارت ۴
عشق تا حد مرگ

تهیونگ بود که اومد داخل. منم بلند شدم ببینم باز چیکارم داره.
تهیونگ:که فرار میکنی.....اره؟
در دل ا/ت:بغم گرفته بود چرا داداشم اینطور شده ؟ چرا وقتی توی چشماش نگاه میکنم دیگه احساسی توش نیست؟ چراااااا
تهیونگ:یک کاری میکنم کارستون فقط ببین.
من خواستم چیزی بگم که......
چنتا بادیگارد های جونگ کوک(باباش ) کنار جیمین بودن اما چرا؟ جیمین اینجا چیکار میکرد؟(سوپرایز جنتلمن ا/ت اینجا هست)
سمت تهیونگ برگشتم
ا/ت: جی.....مین اینجا چیکار میکنه؟
جیمین :من بهت میگم
ا/ت: پس بگو. د چرا معطلی

فلش بک ۱ ماه قبل
جیمین : الو جونگ کوک
جونگ کوک: بله؟
جیمین: امروز ا/ت قراره بیاد پیشم چیکار کنم؟
جونگ کوک: بیا اینجا برنامه میریزیم

۲ ساعت بعد :

جونگ کوک: بیا بالا
جیمین :باشه
جونگ کوک: میخوام یک ضربه ای بهش بزنم تا عمر داره فراموش نکنه
جیمین :گناه داره اما
جونگ: کوک اما اخه نداره
جیمین :باشه حالا نقشه چی هست
جونگ :کوک تو کاری کن بهت اعتماد کنه بعد یک چند وقت برو هتل و بعدش من چون باید برم ماموریت پسرام رو میفرستم بیان تو هم بیا
جیمین :باشه

*پایان فلش بک*

ا/ت :یعنی تووووو(با بغض)
تهیونگ: اره (با پوزخند) حلا وقت تنبیهت هست نصف تنبیهت دست منه و نصفش دست جیمین