پارت 27

پارت 27
ارباب من

که یهو یه دختر اومد تو و درید بغل کوک داشتم از حسادت جر میخوردممممممممممم😶

کوک ویو
بله درس فک کردین من یه هرزه اوردم خونم تا ا.ت رو امتحان کنم دیدم داشت از حسادت جر میخورد

چند روز به همین روال گذشت که یهو دیدن منسی (همون هرزه)

توی حال خونی افتاده زمین
رفتم پایین تا ببینم چه خبره
دیدم موهای ا.ت و منسی مثل جنگل امازون شده جلوی خندم رو گرفتم دیدم صورت منسی و پای ا.ت کبوده
رفتم جلو که دیدم منسی تا منو دید شروع کرد به گریه کردن منم بهش توجهب بهش نکردم و رفتن تا دوربین هارو ببینم که دیدم منسی رفت پیش ا.ت ههههه من خیلی باهوشم من تو اشپز خونه شنود گذاشته بودم 😌😐
و دیدم وقتی نزذیکش شد یه سیلی به ا.ت زد فت هوی هرزه کوک ماله منه نزذیکش بشی میک......
و ا.ت هم زد و گفت یا خفه نیشی یا خفت میکنم که شروع به گیس و گیس کشی شد که منسی یه مشت خیلی ضیف زد یهو ا.ت .......

پایان پارت27