♡مافیا ددی من ♡
♡مافیا ددی من ♡
Part 18
(از زبان ا/ت)
وقتی رفتم تو اتاقم دیدم
یه زنی داره از پنجره به بیرون نگاه می کنه
و همزمان هم داره اروم گریه می کنه
وقتی صدای باز شدن در رو شنید
روبه من کرد و با عصبانیت
رو به من کرد و با قدم هایی محکم به سمتم امد
انگار نه انگار که داشت گریه می کرد
و امد به من یه سیلی زد
انقدر محکم زد که از دماغم خون امد
گفت
زنه : به چه جراتی به جونگ کوک نزدیک شدی؟
ا/ت :چی؟
نمی دونستم چی شده که با خشم داد زد
زنه: شروع کنین
از پشت صدای تیر اندازه و جیغ بقیه امدم و یکی یه دستمال گذاشت روی دهنم و بی هوش شدم
Part 18
(از زبان ا/ت)
وقتی رفتم تو اتاقم دیدم
یه زنی داره از پنجره به بیرون نگاه می کنه
و همزمان هم داره اروم گریه می کنه
وقتی صدای باز شدن در رو شنید
روبه من کرد و با عصبانیت
رو به من کرد و با قدم هایی محکم به سمتم امد
انگار نه انگار که داشت گریه می کرد
و امد به من یه سیلی زد
انقدر محکم زد که از دماغم خون امد
گفت
زنه : به چه جراتی به جونگ کوک نزدیک شدی؟
ا/ت :چی؟
نمی دونستم چی شده که با خشم داد زد
زنه: شروع کنین
از پشت صدای تیر اندازه و جیغ بقیه امدم و یکی یه دستمال گذاشت روی دهنم و بی هوش شدم
۱۱.۲k
۲۲ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.