진정한 사랑❤🔥
진정한 사랑❤🔥
2장💫فصل ۲
P~۲۲
۳مین بعد:
جدا شدن به هم نگاه کردن
ووجین:خیلی دوست دارم
جیا:منم*خنده*
ووجین:*خنده *کی به خوانواده هامون بگیم
جیا:بزار یکم بگذره
ووجین:باشه بیا قرار بزاریم
جیا:اوک ولی بی سر و صدا تا فعلا
ووجین:باشه
جیا:بهتره بریم ب...........
جیا:ووجین فک کنم بدبخت شدیم
ووجین:چرا!؟
جیا:اگه بابام برام بپا گذاشته باشه چی*نگران*
ووجین:اوم.......نگران نباش باشه
جیا:هوم باشه بهتر بریم
ووجین:باشه *رفتن خونه خودشون هرکی *
ساعت ۹:۰۰:
عمارت جیمین:
اتاق مشترک:
جیمین:عاهههههههههههه خستم میگم
جینا:چیه؟
جیمین:الان چند وقته باهم نبودیم چطوره که...................
جینا:نه نه نه اصلا الان نه
جیمین:بیا لطفا🥺*لباشو خنچه میکنه و میاره جلو*
جینا:آهه نه*با دستش جلو دهنشو میگیره حلش میده ولی جیمین تسلیم نمیشه🙂*
که یهووووووووو.......................
که یهووووووووو یکی درو باز میکنه میاد تو اتاق و چشاش باز مونده بود
جیمین:چی میخواین!؟😒
جیا:ما خب هی...هیچی به کارتون برسین ما بریم*رفتن درو هم بستن*
جیمین:خب کجا بودیم
جینا:هعی نکن دیگه😄
جیمین:مگه نشنیدی گف ادامه بدین ...............
اتاق فضول ها:
جیا:بنظرت قراره دوباره یه برادر یا خواهر داشته باشیم
جینهو:نه بابا چه فکرایی میکنی
جیا:هوف فک کنم امشب باید اهنگ بزنم با هنذفری تو گوشم و بخوابم
جینهو:خب دیگه بخوابیم فردا مدرسه داریم
فلش بک ۱هفته بعد:
تو عمارت جیمین:)خب ببینید اینجا ووجین و جیا میخوان رابطه شون رو بگن و الان همه اینجان)
جیمین:خب!؟
ووجین:ام خب ما میخوایم یه چیزی بهتون بگیم
جیا:خب راستش ما مدتی که
جینهو:اینا باهم قرار میزارن
همه باهم:جانننننننن!؟
جیمین:دا....دارین شوخی میکنین دیگه*یکم عصبی با لبخند حرصی*
کوک و جینا و جویی:بهم میاید
جویی:میدونستم عررررر
جینا:بهم میاید(با چشای ستاره ای🥹)
جیمین:🗿
کوک:میدونستم بالاخره ارزو هام به حقیقت می پیونده😍
جیمیننننن با هم فامیل شدیم🥹
جیمین:مگه نبودیم🗿
کوک:*یکی زد پس کله ی جیمین*
احمق دوست بودیم
جیمین:نمیشهههههه نمیخوامممم*با اخم کیوت*
ووجین و جینا با چشمای اشکی مظلوم:🥺چرااااا
*و هم اکنون جینا یکی میزه پس کله ی جیمین*
جیمین:اخخخ....چرا میزنی بیب
جینا:عزیزم چیزی گفتی....*با اسلحه تو دستش*
البته که جینا تنها کسی نبود که اسلحه رو طرف جیمین گرفته بود بلکه کوک هم همینطور
جیمین:چ....چی...من نه.. با..با
من غلط بکنم اینا واقعا خیلی به هم میان*با خنده ی و ضایع استرسی*
جیا:یعنی میزاری بابا😢
جیمین:اوهوم*جینا لب جیمین رو بوسید*
کوک:*روبه جویی با چهره کیوت*منم میخوام
جینهو:اه اه چندشا جم کنین خودتونو🤢
ووجین:داداش میدونم داری حسودی میکنی😂
جینهو:هه منو حسودی عمرا یه عقاب همیشه تنهاست😎🥲*با خنده ی فشاری*
2장💫فصل ۲
P~۲۲
۳مین بعد:
جدا شدن به هم نگاه کردن
ووجین:خیلی دوست دارم
جیا:منم*خنده*
ووجین:*خنده *کی به خوانواده هامون بگیم
جیا:بزار یکم بگذره
ووجین:باشه بیا قرار بزاریم
جیا:اوک ولی بی سر و صدا تا فعلا
ووجین:باشه
جیا:بهتره بریم ب...........
جیا:ووجین فک کنم بدبخت شدیم
ووجین:چرا!؟
جیا:اگه بابام برام بپا گذاشته باشه چی*نگران*
ووجین:اوم.......نگران نباش باشه
جیا:هوم باشه بهتر بریم
ووجین:باشه *رفتن خونه خودشون هرکی *
ساعت ۹:۰۰:
عمارت جیمین:
اتاق مشترک:
جیمین:عاهههههههههههه خستم میگم
جینا:چیه؟
جیمین:الان چند وقته باهم نبودیم چطوره که...................
جینا:نه نه نه اصلا الان نه
جیمین:بیا لطفا🥺*لباشو خنچه میکنه و میاره جلو*
جینا:آهه نه*با دستش جلو دهنشو میگیره حلش میده ولی جیمین تسلیم نمیشه🙂*
که یهووووووووو.......................
که یهووووووووو یکی درو باز میکنه میاد تو اتاق و چشاش باز مونده بود
جیمین:چی میخواین!؟😒
جیا:ما خب هی...هیچی به کارتون برسین ما بریم*رفتن درو هم بستن*
جیمین:خب کجا بودیم
جینا:هعی نکن دیگه😄
جیمین:مگه نشنیدی گف ادامه بدین ...............
اتاق فضول ها:
جیا:بنظرت قراره دوباره یه برادر یا خواهر داشته باشیم
جینهو:نه بابا چه فکرایی میکنی
جیا:هوف فک کنم امشب باید اهنگ بزنم با هنذفری تو گوشم و بخوابم
جینهو:خب دیگه بخوابیم فردا مدرسه داریم
فلش بک ۱هفته بعد:
تو عمارت جیمین:)خب ببینید اینجا ووجین و جیا میخوان رابطه شون رو بگن و الان همه اینجان)
جیمین:خب!؟
ووجین:ام خب ما میخوایم یه چیزی بهتون بگیم
جیا:خب راستش ما مدتی که
جینهو:اینا باهم قرار میزارن
همه باهم:جانننننننن!؟
جیمین:دا....دارین شوخی میکنین دیگه*یکم عصبی با لبخند حرصی*
کوک و جینا و جویی:بهم میاید
جویی:میدونستم عررررر
جینا:بهم میاید(با چشای ستاره ای🥹)
جیمین:🗿
کوک:میدونستم بالاخره ارزو هام به حقیقت می پیونده😍
جیمیننننن با هم فامیل شدیم🥹
جیمین:مگه نبودیم🗿
کوک:*یکی زد پس کله ی جیمین*
احمق دوست بودیم
جیمین:نمیشهههههه نمیخوامممم*با اخم کیوت*
ووجین و جینا با چشمای اشکی مظلوم:🥺چرااااا
*و هم اکنون جینا یکی میزه پس کله ی جیمین*
جیمین:اخخخ....چرا میزنی بیب
جینا:عزیزم چیزی گفتی....*با اسلحه تو دستش*
البته که جینا تنها کسی نبود که اسلحه رو طرف جیمین گرفته بود بلکه کوک هم همینطور
جیمین:چ....چی...من نه.. با..با
من غلط بکنم اینا واقعا خیلی به هم میان*با خنده ی و ضایع استرسی*
جیا:یعنی میزاری بابا😢
جیمین:اوهوم*جینا لب جیمین رو بوسید*
کوک:*روبه جویی با چهره کیوت*منم میخوام
جینهو:اه اه چندشا جم کنین خودتونو🤢
ووجین:داداش میدونم داری حسودی میکنی😂
جینهو:هه منو حسودی عمرا یه عقاب همیشه تنهاست😎🥲*با خنده ی فشاری*
۸.۶k
۲۴ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.