وقتی با دونفر بود اما Part2

وقتی با دونفر بود اما Part2
.............................................
ا.ت:
وقتی بابام رفت منم به میا دوست صمیمی ا.ت زنگ زدم گفتم بیا برا همیشگی ساعت ۹
میا :
باش ا.ت ساعت ۹ اونجام باز تو دیر نکنی
میا:
ا.ت میگیم به تهیونگ هم بگم بیاد ؟
ا.ت:
باش باز اون جئون کوک هم میاد ؟ چقدر ازش بدم میاد همش گیر میده عع
میا:
مگه جئون کوک باهات چکار کرده اونکه خیلی خوبه
(بچه ها شخصیت جئون کوک اینجا خیلی برای سرده و عصاب نداره)
ا.ت:
رفتم کار های مربوطه رو انجام دادم یک لباس مشکی پوشیدم و حاضر شدم
رفتم سمت بار ..... که دیدم یکی داره دست تکون میده میا . و تهیونگ و دوست تهیونگ جئون کوک
سلام میا همچین ا.ت
تهیونگ:سلام ا.ت خوبی ؟
ا.ت: اره خودت چطوری
باز دیدم جئون کوک هیچی نمیگه
جئون کوک وقتی دیدم ا.ت همچین لیست باز پوشده عصبی شدم وقتی رفتیم داخل نگاه های هیز پسر هارو روی ا.ت حس میکردم و این کار ا.ت عصبانی ترم میکرد
ا.ت:
نگاه های سنگین رو روی خودم حس کردم وقتی برگشتم دیدم جئون کوک داره نگاهم می‌کنه
هوی جئون کوک مگه خودت دوست دختر نداری؟ که به بقیه نگاه میکنی؟
چطور شد نظرتون راجب این پارت...................................