بوکسر دوست داشتنی:)
بوکسر دوست داشتنی:)
p20
ا.ت: خببب؟؟؟
بینا: ب...بهم گفت(بغض)
ا.ت: چی گفت؟؟چرا بغض کردی؟بینا دارم از استرس میمیرم چیکار کرد؟؟
بینا: بهم اعتراف کردد..بهم گفت ازم خوشش اومده(گریه.ذوق)
ا.ت: *جیغ*
ا.ت: وایییی بالاخره بهت اعتراف کردد؟؟
بینا: ا..اهوم
ا.ت: وای فکر کن کراش چندین سالت بهت اعتراف کنه اونم بعد از یه هفته!!
بینا: ایشالا نوبت توهم میشه(چشمک)
ا.ت: *پوکر*
*************
"غروب"
"ویو ا.ت"
"نشسته بودم که گوشیم زنگ..با دیدن اسم روی صفحه سریع پریدم و گوشی رو گرفتم..به کل این قرار رو یادم رفته بود..."
*************
"مکالمه"
ا.ت: ا..الو؟(اروم)
کوک: سلام ا.ت...چطوری؟
ا.ت: سلام کوک...خوبم..تو چطوری..؟
کوک: من عالیم...خب..حاضری؟
ا.ت: ببخشید ولی من فراموش کرده بودم که امروز قرار داریم برای همین یکم زمان میخوام تا حاضر بشم..
کوک: اوم...خب مشکلی نیست منم کمی طول میکشه تا حاضر بشم
ا.ت: باشه ممنون...
کوک: خواهش میکنم..فعلا
ا.ت: فعلا
p20
ا.ت: خببب؟؟؟
بینا: ب...بهم گفت(بغض)
ا.ت: چی گفت؟؟چرا بغض کردی؟بینا دارم از استرس میمیرم چیکار کرد؟؟
بینا: بهم اعتراف کردد..بهم گفت ازم خوشش اومده(گریه.ذوق)
ا.ت: *جیغ*
ا.ت: وایییی بالاخره بهت اعتراف کردد؟؟
بینا: ا..اهوم
ا.ت: وای فکر کن کراش چندین سالت بهت اعتراف کنه اونم بعد از یه هفته!!
بینا: ایشالا نوبت توهم میشه(چشمک)
ا.ت: *پوکر*
*************
"غروب"
"ویو ا.ت"
"نشسته بودم که گوشیم زنگ..با دیدن اسم روی صفحه سریع پریدم و گوشی رو گرفتم..به کل این قرار رو یادم رفته بود..."
*************
"مکالمه"
ا.ت: ا..الو؟(اروم)
کوک: سلام ا.ت...چطوری؟
ا.ت: سلام کوک...خوبم..تو چطوری..؟
کوک: من عالیم...خب..حاضری؟
ا.ت: ببخشید ولی من فراموش کرده بودم که امروز قرار داریم برای همین یکم زمان میخوام تا حاضر بشم..
کوک: اوم...خب مشکلی نیست منم کمی طول میکشه تا حاضر بشم
ا.ت: باشه ممنون...
کوک: خواهش میکنم..فعلا
ا.ت: فعلا
۱۷.۰k
۲۱ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.