پارت36
#پارت36
شیطونکِ بابا🥺💜
+ باشه بهت دست نمیزنم...
دنبال چی میگردی تو این تاریکی؟؟
با فین فینگفتم:
_ گوشیم...
گوشیم کجاست؟؟
+ صب کن بیارم برات
افراز به سمت پله ها رفت و دوباره چشمام ابری شدن ، زانوهامو بغل گرفته بودم و مثل ابر بهار اشک میریختم
بعد از چند دقیقه پیداش شد و کنارم دوزانو نشست
+ بیا اینم موبایلت
گوشیو از دستش چنگ زدم و با استین لباسم اشکامو پاک کردم ، قفل گوشیمو باز کردم که با دیدن ۵۰تا تماس بی پاسخ از مامان ، بابا و کیانا قلبم لرزید
بمیرم براتون که انقد زنگ زدین بهم!! دلم خیلی گرفته بود ، کاش میشد خودکشی کنم اصن....
با چه رویی برگردم خونه؟؟
دیگه چجوری اون دختر شاد و شنگولی باشم که همه از وراجیام کلافه بودن؟؟:)))
مندیگه نمیتونستم این زندگیو تحمل کنم و تنها مقصرشم همین کثافطی بود که جلوم ایستاده بود
گوشیمو قفل کردم و دماغمو بالا کشیدم ، از سرجامپاشدم که افرازم همزمان بلند شد
+ میخوای بری دوش بگیری؟؟
با نفرت زل زدم تو چشماش و آب دهنمو جمع کردم و تف کردم تو صورتش
_ حالم ازت بهم میخوره عوضی ، به حق امام علی تا فردا زنده نباشی اصن
دستای لرزونمو گرفت و منو به سمت پله ها برد
هرچی جیغ زدم و تقلا کردم فایده ای نداشت ، از بس فریاد کشیده بودم صدام گرفته بود و حنجرم درد میکرد
منو به سمت حموم برد و درو باز کرد و گفت....
شیطونکِ بابا🥺💜
+ باشه بهت دست نمیزنم...
دنبال چی میگردی تو این تاریکی؟؟
با فین فینگفتم:
_ گوشیم...
گوشیم کجاست؟؟
+ صب کن بیارم برات
افراز به سمت پله ها رفت و دوباره چشمام ابری شدن ، زانوهامو بغل گرفته بودم و مثل ابر بهار اشک میریختم
بعد از چند دقیقه پیداش شد و کنارم دوزانو نشست
+ بیا اینم موبایلت
گوشیو از دستش چنگ زدم و با استین لباسم اشکامو پاک کردم ، قفل گوشیمو باز کردم که با دیدن ۵۰تا تماس بی پاسخ از مامان ، بابا و کیانا قلبم لرزید
بمیرم براتون که انقد زنگ زدین بهم!! دلم خیلی گرفته بود ، کاش میشد خودکشی کنم اصن....
با چه رویی برگردم خونه؟؟
دیگه چجوری اون دختر شاد و شنگولی باشم که همه از وراجیام کلافه بودن؟؟:)))
مندیگه نمیتونستم این زندگیو تحمل کنم و تنها مقصرشم همین کثافطی بود که جلوم ایستاده بود
گوشیمو قفل کردم و دماغمو بالا کشیدم ، از سرجامپاشدم که افرازم همزمان بلند شد
+ میخوای بری دوش بگیری؟؟
با نفرت زل زدم تو چشماش و آب دهنمو جمع کردم و تف کردم تو صورتش
_ حالم ازت بهم میخوره عوضی ، به حق امام علی تا فردا زنده نباشی اصن
دستای لرزونمو گرفت و منو به سمت پله ها برد
هرچی جیغ زدم و تقلا کردم فایده ای نداشت ، از بس فریاد کشیده بودم صدام گرفته بود و حنجرم درد میکرد
منو به سمت حموم برد و درو باز کرد و گفت....
۳.۵k
۲۸ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.