ازت متنفرم
پارت 5
آت اومد بیرون رفت از بیمارستان بیرون تاکسی گرفت
تهیونگ :کوک بدو دیگه رفت
یکی پسگردنی زدم به کوک
تهیونگ:دوساعت میگم برو تاکسی بگیر
کوک:اشکال ندارن من الان درستش میکنم تو یه تاکسی بگیر
کوک زنگ زد به یه نفری و منم یه تاکسی گرفتم
کوک:بریم
تهیونگ:به کی زنگ زدی
کوک:به آت
تهیونگ:چرا بهش گفتی
کوک:منکه بهش نگفتم
تهیونگ :پس چیکار کردی
کوک:بهش گفتم کی میای خونه گفت الان دارم میرم هتل گفتم کدوم هتل گفت هتل......
تهیونگ:آها باشه
کوک:خواهش میکنم اشکال نداره زدی منو یه عذرخواهیم نمیکنی
تهیونگ:بچه پرو من ازت بزرگترم
کوک:مگه نباید بزرگترا عذرخواهی کنن؟
تهیونگ :باشه کوک باشه ببخشید
کوک:آها حالا شد
رسیدیم پیاده شدیم که آت دیدیم
تهیونگ:بیا بریم اون طرف نبینمون
کوک:بریم
رفتیم قایم شدیم آت رفت کارشو انجام دادو اومد بیرون سوار تاکسی شد و دوباره حرکت کرد
تهیونگ :بدو بریم
رفتیم تاکسی گرفتیم و حرکت کردیم که جایی که پیاده شد نه خونه ای بود نه شرکتی پیاده شدیم رفتیم شد یه ماشین قایم شدیم
ویو آت
توی هتل بودم که یکی پیام داد که میخوای بدونی باعث این بدبختیات کیه ؟؟
یه آدرس فرستاد و رفتم اونجا اونجا واقعا ترسناک بود رفتم تو
آت :هعی کجایی (داد)
که یهو یه صدای آشنا شنیدم دقت که کردم دیدم اون اون سانگ هو بود
آت :اشغال عوضی تو بهم پیام دادی اینکه معلومه کی این دردسرارو درست کرد اون خ..
سانگ هو :وایستا اون خود تو بودی تو اگه نبودی من به خواهرت خیانت نمیکردم من من تورو دوست داشتم نه یونا
آت :تو غلط کردی باهاش بازی کردی اشغال (داد)
سانگ هو :من بازی نکردم من اول اونو میخواستم تا قبل اینکه تورو ببینم و....
سانگ هو :مثل اینکه تنها نیومدی
پشتمون نگاه کردم که دیدم دوتا مرد کاملا سیاهپوش آوردن
آت :من اینا رو نمیشناسم
سانگ هو :واقعا پس بیا ببینیم
کلاه و ماسکشون برداشتن که با چیزی که دیدم هم سانگ هو هم من خشکمون زد
آت :شما اینجا چیکار میکنین (داد)
تهیونگ :نکنه فکر کردی تنهایی میزاریم بیای اینجا (داد)
کوک:ولمون کن عوضی
سانگ هو:اوو وایستا آت چه دوستایی داری نمیدونستم (خنده)
آت :دیونه اینا رو ول کن من من میمونم
کوک:چی میگی آت(داد)
سانگ هو:وایستا وایستا آت هرکی میاد اینجا زنده نمیره بیرون
نشستم رو زمین دستامو حالت التماس گرفتم
آت :سان سانگ هو اینارو ول کن لطفاً هوم من من هستم اینا رو اگه بکشی یه دنیا میان سراغت لطفاً هوم
کوک اومد بلندم کرد و گفت
کوک:چیکار میکنی آت (داد)
سانگ هو :دوست داشتم اینکارتو ولی متاسفم چون برای جون اونا اینکارو کردی اول اونارو میکشم
آت :سان سانگ هو لطفاً
سانگ هو :بزنینشون آت و زنده میخوام
سانگ هو رفت و یه نفر اومد به سمت تهیونگ اصلحشو گرفت
ویو تهیونگ
اون عوضی رفت و یه نفر آمد سمتم اصلح گرفت که...
ممنون میشم حمایتم کنین❤️
آت اومد بیرون رفت از بیمارستان بیرون تاکسی گرفت
تهیونگ :کوک بدو دیگه رفت
یکی پسگردنی زدم به کوک
تهیونگ:دوساعت میگم برو تاکسی بگیر
کوک:اشکال ندارن من الان درستش میکنم تو یه تاکسی بگیر
کوک زنگ زد به یه نفری و منم یه تاکسی گرفتم
کوک:بریم
تهیونگ:به کی زنگ زدی
کوک:به آت
تهیونگ:چرا بهش گفتی
کوک:منکه بهش نگفتم
تهیونگ :پس چیکار کردی
کوک:بهش گفتم کی میای خونه گفت الان دارم میرم هتل گفتم کدوم هتل گفت هتل......
تهیونگ:آها باشه
کوک:خواهش میکنم اشکال نداره زدی منو یه عذرخواهیم نمیکنی
تهیونگ:بچه پرو من ازت بزرگترم
کوک:مگه نباید بزرگترا عذرخواهی کنن؟
تهیونگ :باشه کوک باشه ببخشید
کوک:آها حالا شد
رسیدیم پیاده شدیم که آت دیدیم
تهیونگ:بیا بریم اون طرف نبینمون
کوک:بریم
رفتیم قایم شدیم آت رفت کارشو انجام دادو اومد بیرون سوار تاکسی شد و دوباره حرکت کرد
تهیونگ :بدو بریم
رفتیم تاکسی گرفتیم و حرکت کردیم که جایی که پیاده شد نه خونه ای بود نه شرکتی پیاده شدیم رفتیم شد یه ماشین قایم شدیم
ویو آت
توی هتل بودم که یکی پیام داد که میخوای بدونی باعث این بدبختیات کیه ؟؟
یه آدرس فرستاد و رفتم اونجا اونجا واقعا ترسناک بود رفتم تو
آت :هعی کجایی (داد)
که یهو یه صدای آشنا شنیدم دقت که کردم دیدم اون اون سانگ هو بود
آت :اشغال عوضی تو بهم پیام دادی اینکه معلومه کی این دردسرارو درست کرد اون خ..
سانگ هو :وایستا اون خود تو بودی تو اگه نبودی من به خواهرت خیانت نمیکردم من من تورو دوست داشتم نه یونا
آت :تو غلط کردی باهاش بازی کردی اشغال (داد)
سانگ هو :من بازی نکردم من اول اونو میخواستم تا قبل اینکه تورو ببینم و....
سانگ هو :مثل اینکه تنها نیومدی
پشتمون نگاه کردم که دیدم دوتا مرد کاملا سیاهپوش آوردن
آت :من اینا رو نمیشناسم
سانگ هو :واقعا پس بیا ببینیم
کلاه و ماسکشون برداشتن که با چیزی که دیدم هم سانگ هو هم من خشکمون زد
آت :شما اینجا چیکار میکنین (داد)
تهیونگ :نکنه فکر کردی تنهایی میزاریم بیای اینجا (داد)
کوک:ولمون کن عوضی
سانگ هو:اوو وایستا آت چه دوستایی داری نمیدونستم (خنده)
آت :دیونه اینا رو ول کن من من میمونم
کوک:چی میگی آت(داد)
سانگ هو:وایستا وایستا آت هرکی میاد اینجا زنده نمیره بیرون
نشستم رو زمین دستامو حالت التماس گرفتم
آت :سان سانگ هو اینارو ول کن لطفاً هوم من من هستم اینا رو اگه بکشی یه دنیا میان سراغت لطفاً هوم
کوک اومد بلندم کرد و گفت
کوک:چیکار میکنی آت (داد)
سانگ هو :دوست داشتم اینکارتو ولی متاسفم چون برای جون اونا اینکارو کردی اول اونارو میکشم
آت :سان سانگ هو لطفاً
سانگ هو :بزنینشون آت و زنده میخوام
سانگ هو رفت و یه نفر اومد به سمت تهیونگ اصلحشو گرفت
ویو تهیونگ
اون عوضی رفت و یه نفر آمد سمتم اصلح گرفت که...
ممنون میشم حمایتم کنین❤️
۳.۲k
۱۷ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.