چند پارتی فیک: اتاق ۳۱۱
چند پارتی فیک: اتاق ۳۱۱
part²
بورا: چه مین این برگ رو بگیر و برو از زیرزمین قرصهای که نوشته رو بیار
"چه مین: کدوم زیرزمین؟"
بورا: زیرزمینA وقتی که که میخوای طبقه رو بزنی A,B رو زده تو به هیچ عنوان توی زیرزمین B نمیری بگرنه اخراج میشی و حساب هر دوتامون رو میرسن پس میری زیرزمینA قرصهای که روی کاغذ نوشته رو میاری و میای توی همین طبقه و تموم
"چه مین: باشه"
بورا: حواست جمع باشه بعد نیای بگی اشتباهی رفتم زیرزمینB
"چه مین: نگران نباش حواسم هست"
بورا:خوبه حالا برو
"چه مین: باشه"
ویو
بعد دوسال بلخره یکی ازم خواست که برم زیرزمین ولی خب زیرزمینA گفت برا هیمن کاری به زیرزمینB ندارم
خلاصه که رفتم سمت آسانسور و طبقه زیرزمینA رو زدم و رفتم زیرزمینA
وقتی رفتم زیرمینA یه دوتا نگهبان اونجا بودم و خب مکان تمیزی بود
وقتی از آسانسور بیرون آمدم یکی از نگهبان بهم گفت......
نگهبان۱: اینجا برا چی امدی؟
"چه مین: بهم گفتند که بیام قرصهای که روی کاغذ نوشته رو ببرم"
نگهبان۲: چرا این دفعه به تو گفتند؟
"چه مین: نمیدونم خودم تعجب کردم"
نگهبان۲: چند وقته که اینجا کار میکنی؟
"چه مین: ۲ ساله که دارم اینجا کار میکنم"
نگهبان۲:خب پس
"چه مین: چطور مگه؟"
نگهبان۱: وقتی کسی اینحا شروع به کار میکنه و رئیس از اون یه نفر مطمعن میشه بهش میگن که بیاد زیرزمینA و بخاطر همین به تو گفتند چون مثل اینکه رئیس ازت خیلی مطمعن شده
"چه مین: آهان کا این طور"
نگهبان۲: مثل اینکه قراره از این به بعد خانم زیبای مثل شما بیاد اینجا
"چه مین: خیلی ممنون شما لطف دارید"
نگهبان۱: بسه دیگه کاغذ رو بده به من تا برم قرص ها رو برات بیارم
"چه مین: بفرمایید"
ویو
کاغذ رو دادم به یکی از نگهبان ها و من با اون یکی دونه نگهبان بودم
خیلی باهم داشتم حرف میزدیم
نگهبان خیلی خوبی بود صحبت کردن باهاش خیلی خوب بود
سریع هم باهاش جور شدم
داشتم همینطوری با نگهبان حرف میزدم که اون یکی نگهبان با قرصهای توی دستش آمد
نگهبان۱: بیا این قرصهای
"چه مین: ممنونم"
نگهبان۱: خوبه دیگه میتونی بری
"چه مین: چشم خیلی ازتون ممنونم خدافظ"
نگهبان۲: زود زود بیا
"چه مین: باشه(خنده)"
ویو
سوار آسانسور شدم و طبقه که توش بودم رو زدم
داشتم میرفتم طبقه خودم که یهو آسانسور وایساد
خیلی ترسیده بود آخه یهو چی شد
میخواستم زنگ خطر رو بزنم تا بیاند آسانسور رو باز کنن که چراغ آسانسور خاموش روشن شد و داشت چشمک میزد
که یهو کامل خاموش شد
زنگ خطر رو زدم ولی اصلا کار نمیکرد هر چی میزدم اصلا هیچی نمیشد
هی بقیه طبقه ها رو زدم ولی اصلا هیچی به هیچی
هیچ اتفاقی نمیافتاد
وای حواسم بود که یه وقت زیرزمینB رو بزنم ولی یهو چراغ آسانسور کامل روشن شد و با سرعت شروع به حرکت کرد
part²
بورا: چه مین این برگ رو بگیر و برو از زیرزمین قرصهای که نوشته رو بیار
"چه مین: کدوم زیرزمین؟"
بورا: زیرزمینA وقتی که که میخوای طبقه رو بزنی A,B رو زده تو به هیچ عنوان توی زیرزمین B نمیری بگرنه اخراج میشی و حساب هر دوتامون رو میرسن پس میری زیرزمینA قرصهای که روی کاغذ نوشته رو میاری و میای توی همین طبقه و تموم
"چه مین: باشه"
بورا: حواست جمع باشه بعد نیای بگی اشتباهی رفتم زیرزمینB
"چه مین: نگران نباش حواسم هست"
بورا:خوبه حالا برو
"چه مین: باشه"
ویو
بعد دوسال بلخره یکی ازم خواست که برم زیرزمین ولی خب زیرزمینA گفت برا هیمن کاری به زیرزمینB ندارم
خلاصه که رفتم سمت آسانسور و طبقه زیرزمینA رو زدم و رفتم زیرزمینA
وقتی رفتم زیرمینA یه دوتا نگهبان اونجا بودم و خب مکان تمیزی بود
وقتی از آسانسور بیرون آمدم یکی از نگهبان بهم گفت......
نگهبان۱: اینجا برا چی امدی؟
"چه مین: بهم گفتند که بیام قرصهای که روی کاغذ نوشته رو ببرم"
نگهبان۲: چرا این دفعه به تو گفتند؟
"چه مین: نمیدونم خودم تعجب کردم"
نگهبان۲: چند وقته که اینجا کار میکنی؟
"چه مین: ۲ ساله که دارم اینجا کار میکنم"
نگهبان۲:خب پس
"چه مین: چطور مگه؟"
نگهبان۱: وقتی کسی اینحا شروع به کار میکنه و رئیس از اون یه نفر مطمعن میشه بهش میگن که بیاد زیرزمینA و بخاطر همین به تو گفتند چون مثل اینکه رئیس ازت خیلی مطمعن شده
"چه مین: آهان کا این طور"
نگهبان۲: مثل اینکه قراره از این به بعد خانم زیبای مثل شما بیاد اینجا
"چه مین: خیلی ممنون شما لطف دارید"
نگهبان۱: بسه دیگه کاغذ رو بده به من تا برم قرص ها رو برات بیارم
"چه مین: بفرمایید"
ویو
کاغذ رو دادم به یکی از نگهبان ها و من با اون یکی دونه نگهبان بودم
خیلی باهم داشتم حرف میزدیم
نگهبان خیلی خوبی بود صحبت کردن باهاش خیلی خوب بود
سریع هم باهاش جور شدم
داشتم همینطوری با نگهبان حرف میزدم که اون یکی نگهبان با قرصهای توی دستش آمد
نگهبان۱: بیا این قرصهای
"چه مین: ممنونم"
نگهبان۱: خوبه دیگه میتونی بری
"چه مین: چشم خیلی ازتون ممنونم خدافظ"
نگهبان۲: زود زود بیا
"چه مین: باشه(خنده)"
ویو
سوار آسانسور شدم و طبقه که توش بودم رو زدم
داشتم میرفتم طبقه خودم که یهو آسانسور وایساد
خیلی ترسیده بود آخه یهو چی شد
میخواستم زنگ خطر رو بزنم تا بیاند آسانسور رو باز کنن که چراغ آسانسور خاموش روشن شد و داشت چشمک میزد
که یهو کامل خاموش شد
زنگ خطر رو زدم ولی اصلا کار نمیکرد هر چی میزدم اصلا هیچی نمیشد
هی بقیه طبقه ها رو زدم ولی اصلا هیچی به هیچی
هیچ اتفاقی نمیافتاد
وای حواسم بود که یه وقت زیرزمینB رو بزنم ولی یهو چراغ آسانسور کامل روشن شد و با سرعت شروع به حرکت کرد
۶.۴k
۰۹ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.