عشق دردسر ساز``

₱₳Ɽ₮:43
ویو لونا..
تو اتاق معاینه بودم... ا/ت داشت کتشو میپوشید...که یهو دیدم گوشم زنگ خورد تهیونگ بود... به ا/ت نگفتمو رفتم بیرون باهاش صحبت کنم...
لونا:ا/ت... من میرم بیرون تماس دارم
ا/ت: عا.. اوکی
رفتم بیرون جواب دادم..
لونا: باز چی میخوای مرتیکه عوضی؟...
تهیونگ:گوشیو بده ا/ت لطفاا لطفا...
لونا: مرتیکه به ا/ت خیانت کردی بعدشم میگی گوشیو بده بهش؟
تهیونگ: ببین... تو هیچی نمیدونی ا/ت هم نمیدونه... پس لطفا حداقل بزار برات توضیح بدم...
لونا: همچی مشخصه...
تهیونگ: لطفاا...
لونا:....... بگو
تهیونگ: ببین لونا... من چند روز بود که کار ریخته بود سرم و همش دیر میرفتم خونه و نگران ا/ت بودم که تنها تو خونه میمونه...
و بعد همچیو برام توضیح داد... برگام ریخته بود...
لونا: پس باز همش زیر سر اون دختره یوناست درسته؟!(عصبی)
تهیونگ: تو میدونی من دروغ نمیگم...اره زیر سر خودشه حالا هم کجایین بگید من بیام حتما باید ا/ترو ببینم...
لونا: بیمارستان
تهیونگ: ب.. بیمارستان.. برای چی؟(ترسیده و تعجب)
لونا: ا/ت حالش بد شد... هاا.. یادم رفت ک تو نمیدونی...
تهیونگ: چ.. چیو؟(تعجب)
لونا: ا/ت حاملس..
تهیونگ: چ.. چییی؟(تعجب)
ا/ت: لونا کیه؟...
لونا:ببین ا/ت اومد قطع میکنم...بیا خونمون...
و قطع میکنن...
ا/ت: لونا... کی بود؟
ا